قاصبان خلافت دین اسلام ابوبکر عمر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ارتش کفار 1202بکافران محض12
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است {عج} والله ندیدم حق را نپذیرند برادران اهل سنت شریف ترین مردم دنیا هستند و درجا کلام حق رامیپذیرند نام شیعه 12بار در قرآن آمده { وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی 110 + 135 فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169به ابجدبرترین دین 926-541عمر ابوبکر=385 با آل قرآن 385 فلسفه دین الله 385با قانون الهی دین الله 385یا الله وصی بحق محمد 385با آل قرآن385 شیعه 385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دبن الله 385 به دین الهی الله محمد علی 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 این عدد نورانی را جلوی آئینه بگیر ابجد 5 تن آل عباء میشود 583 = 385 شیعیان فرزندان اهل بیت میباشند وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: نام شیعه چندین بار در قرآن آمده شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... شیعه دوازده امامی385 ابجد385بدین واقعی اسلام385اسلام پیامبر385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 به علم ابجد 385 بدین واقعی اسلام 385 شیعه385 یعنی حق اسلامه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 بدین اسلام واقعی 385اسلام پیامبر385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 دوازده بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم نیامده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر= دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم شیعه میباشد 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 از پیامبر سئوال شد جانشینان شما چند نفرند فرمود 12 نفر پیامبران چند نفر بودند فرمود 124 هزار نفر و فرمود رسولان حق چند نفر بودند ایشان فرمود 313 نفر به ابجد رمز الله 313هر سال 313 روز با 52 جمعه 52+313= 365 روز سال رمز الله 313+72 یاران امام حسین72 +313 یاران امام زمان = 385 شیعه 385با آل قرآن385 شیعه 385 سلام به نام زیبایت یا قائم آل محمد من فقط دانم که مولایم توایی مولاء دیر نشده دیدار مجدد بنظر شما انگار یادت رفته ما را آقا ما شما را میخواهیم آقا هر وقت شما خواستی که نشد بگو ما بیائیم به دیدن شما وقتی روبروی شما قرار میگیرم تمام حاجاتم بر آورده میشود و دلم آرام میگیردشادی واقعی دیدار با شماست افتخار شیعه نام قائم است لطف مولایم بما هم دائم است مولاء منتظرم تا شکایت به مادرم زهرا نکرده ام بیا آقا جمالتو عشق است یا قائم آل محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست سرور کائنات محمد استو جمال قائم آل محمد علیست جانشینه حق مولایم علی خیبر کنی بت شکنی یا قائم آل محمدی تو آقایی تو مولایی جمال محمدی کمال علی جمال خدا با رسول توایی جانه شیعه و جانه رسول مگر نام محمد هم علی نیست جانشینه حق پیغمبر علیست همین بس که نام محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست وصی خدا بت شکن به کعبه به دوش نبی ست جمالتو عشق است یاقائم آل محمدی تو چقدر خوبو زیبایی روح علی جانه محمدی جمال رسولو کمال علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بوود نام مولاء الهی عزیزه بتولو جانه مصطفایی مرتضایی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی فرق حیدر کعبه ومحراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی مگر نام محمدهم علی هم علی نیست آئینه روی محمد علیست نگینه روی مصطفی بوود علی مرتضی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمد علیست وصی بحق 110 محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست بلغ العلی بکمالهی کشف الدجا بجمالهی حسنت جمیع خصالهی صلو علیه و الهی چه جمال با صفایی شده نامت الهی هم ساقی کوثر علی حیدر علی صحر ابن عم وصی مصطفی حله پوش هل اتایو انما وارث گنجینه سرر قضاء قابل تشریف قوله لا فتا مولاء علیست شا هراره حق تو هستی در سلوک کائنات پرورده به دامن خود مصطفا عجب گلی گل کوثر گل حیدر یا قائم آل محمدی چه جمال با صفایی شه عالمی فدایی که به جای مصطفایی که تو بعداز خدایی شده نامت الهی تو جمال مصطفایی که علی مرتضایی شده بت شکن به کعبه که به دوش مصطفا یی که جمال مرتضایی شده نامت طلایی تو طلای ناب مایی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست ائینه روی محمد علیست اگه کسی با هوش باشه که عمری نمیشه ولی مکه لیاقت فرزندان پیامبررا از دست داد همه به عراق و ایران آمدند شما اگر دینتان را از ایرانیها فرزندان پیامبر گرفته اید خوشا به حالتان قرآن 351 فارسی351 رسول خدا فرمود روزی یاران سلمان فارسی در عین دانایی و حقیقت شما را به اسلام دعوت و شمانمیپذیرید پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم کوثر باشد شیعیان فرزندفاطمه میباشند ما ایرانیان افتخارمان این است که نوهای رسول خدائیم یا از مادری یا پدری فرق نمیکند نسل ایران نسل فاطمه سلامه الله علیه میباشداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشنداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند دوست دارم دوباره بنویسم یک بارم برای مولایم مهدی مینویسم مولاء افتخار کن نوکرای خوبی داری اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند یک بار هم برای مادرم حضرت حواء و حضرت فاطمه سلام الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیک بار هم برای شهدای شیعه از حضرت آدم تا حضرت مهدی صلوات الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیگ بار هم برای سنیها که حق را بپذیرند خودشونو مثل عمر به خریت نزنند بخدا اگر حق را نپذیرید روز قیامت بیچاره اید من نوشتم و شما هم خواندید دیگر جای هیچ بهانه ای نیست اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند گمراه دین 310 عمر 310 310کفری 310 دلیل نفاقه جهل عرب 310اباجهل در دین 310منکر310نیرنگ310مار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310310نمرودی 310جاهل منافق310ابله منافقا310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 یا باء دین اسلام 310قاصبان بدین 310عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 فاسق دینه 310وهابی کودن دین اسلامی 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما310 خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 احمق ملحد 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231 یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن کفری عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 ابوبکر+310عمر= 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند 541 گرگ منافقینی 541
JSN-LGRP1-CHN 10.0.0.168 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
خرید عینک آفتابی اصل 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 =5 ضربدر4ضربدر2= 40 و آدرس alialiali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 702
بازدید کل : 76542
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

به ابجد مقصر 430+541 عمر ابوبکر = 971 ظالم به دست می آید به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 مرگ کافر 541 به ابجدکبیر ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد 1202ننگین ترین نامردان پلید 74 ابجد صغیر 74 به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74 به ابجد فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد 74 فرقه ابجد سه خلیفه میباشد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نادان یا ملحد دینه اسلامی 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 74منافق دین اسلام 467-541=74 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467- 541 ابوبکر عمر= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته 74نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 از تورات و انجیل و اوستا هم خواستید میآورم خیلی پروئید و نامرد آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر باید از خجالت بمیرید جواب خدا را چه خواهید داد گمراه دین310 عمر 310 منکر310نیرنگ 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310ابله منافقا310جاهل منافق310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310عمر 310 ابله منافقا 310وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310 نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین310 جاهل منافق 310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 بمار زنگی 310به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد 231عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند


 

شیعه یعنی ش شمای یارع علی ه هستید یک مرد میخواهم با کلمه مذهب اسلام پیامبر و جانشینش و مذهبان را ثابت کنیدبه ابجد مذهب اسلام 183 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه 385 دین مقدس الله مذهب 385شیعه 385فلسفه دین الله385 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه 385مذهب اسلام 183+202 محمد علی = 385شیعه دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین= 385شیعه385 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه385 فلسفه دین الله 385 مذهب اصلی به دین اسلام385دین ناب الله محمد علی385اسلام واقعی الله385دین مقدس الله مذهب385دین بنی آدم اولین مذهب الله385دین الله مذهب مقدس 385قلب دین یگانه مذهب الله 385 اهل اسلام اهل دین مذهب385 شیعه 385 مذهب اسلام مذهب نمونه 385 مذهب اسلام محمد علی 385 فلسفه دین الله 385 ارباب دین کلید مذهب385اهل دین منطق اسلام 385ارباب دین کلید مذهب 385 صاحب مذهب الله کل مذهب الله 385 دین مذهب الله هدف دین مذهب385 کلید دین ارباب مذهب 385مذهب نمونه مذهب اسلام 385

 یک مردمیخواهم باکلمه مذهب اسلام183قلب مذهب 183یگانه مذهب الله183+202محمد علی=385 شیعه 385 نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده است نام کلمه امام هم دوازده بار در قرآن آمده استعلی ولی الله ماه مذهب الله385 اهل دین حزب الله183قلب مذهب183دین ناب الله 183کلید گنج الله 183مذاهب اصلی183 یگانه کلید گنج183مذهب بدین الله183کلید های مذهب الله 183 اصول مذهبه183امامان کل 183 امام کل مذهب183گنج دین الله    183مذهب اسلام183+202 محمد علی =385شیعه 385با کلمه مذهب اسلام  183+202 محمد علی=385پیامبر و جانشینش و مذهبتان را ثابت کنیدبه ابجدامام کل مذهب183 مذهب اسلام 183گنج دین الله183یگانه مذهب الله183+ 202 محمدعلی= 385شیعه385پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 385شیعه 385 فلسفه دین الله385جان دین مومن اسلام385 اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385فلسفه دین الله385گنج دین الله محمد علی385امام کل مذهب محمد علی385 علی ولی الله ماه مذهب الله385شیعه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385با آل قرآن385 شیعه385قلب مذهب محمد علی 385شیعه385 کلید مذهب الله 245علی110+135 فاطمه =245 به ابجد بهترین دین های الله یگانه مذهب اسلام شیعه 1447 - 1202 عمر ابوبکر عثمان = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 منظور علی +فاطمه = 245 اسلامه حق 245کلید مذهب الله245 میباشدبه ابجد شیطان 22مقصر22شیطان22دشمن اسلام 22عمر22ابابکر22عمر22شرور22گنده لات 22نابکار22دینها22قلدر22شیطان22لعنت22عمر 22ابابکر22بدبختی22ایدز22لواط 22فاحشه  22آلوده22تباهی22منکر22لامذهب22مقصر22عمر  22ملحد22درآتشه22دوزخه22نابحق22بناحق22
پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشدپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 عمر ابوبکر541 مجرمین بدین اسلام 541بدعت کنندگان 651 -110 دین الهی =541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541 اهله شر 541 مجرمین بدین اسلام541 عمر ابوبکر 541مرگ کافر541حیله گران اهل دین اسلامه541منافقان قرآن 673-132 اسلام =541 عمر ابوبکر541 ظالم971-430مقصر =541 عمر ابوبکر541     منافقان قرآن673-132 اسلام=541 عمر ابوبکر541      ظالم 971-430مقصر=541 عمر ابوبکر541 عمرابوبکر541مجرمین بدین اسلام541 اهله شر541 عداوتین541 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان 
دین الله130+183مذهب اسلام  یگانه مذهب الله +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین=  385شیعه385 مذهب اسلام183 +202محمد علی=385شیعه385 style="font-size: xx-large; color: #0000ff;">به ابجددین64دین64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی 64 اگربتوانید همین الان به مذهب شما درخواهم آمدباکلمه مذهب اسلام  یگانه مذهب الله پیامبر و جانشینش ومذهبتان را ثابت کنید مذهب اسلام 183+202 محمد علی=385شیعه 385اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه385باآل قرآن385دین الله34+25اصل اسلام = 59مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام  59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشد شیعه یعنی ش شمای یارع علی ه هستیدنام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام کلمه امام هم دوازده بار در قرآن آمده است هویت اسلام553-541فتنه ها=12قابل هدایت553-541 فتنه ها=12به ابجد اسلام12حق12مقدس12 امانت 12اهل اسلام 12پرچم12 مقدس 12اسلام12 امانت12 مقدس12 زلزله 79 +183 مذهب اسلام یگانه مذهب الله=262 ایران ایران 5 حرف کسانی که بی خیال دین و مذهب و نماز هستند اگر در زلزله بمیرند یکراست به سرای دوزخ خواهند رفت خسر الدنیا و الاخره تارک الصلاه" ها از خوک پلید ترند وقتی گمراهی وکج مذهبی بی نمازی رواج یابد خداوند زلزله را برای قربال کافران بی حیاء خائن می فرستدتا شاید توبه کرده ورضایت الله را با نماز از گناهان دوری کنند183مذهب اسلام 183یگانه مذهب الله183 مذهب اسلام183+202محمد علی=385شیعه 183یگانه مذهب الله183 یگانه مذهب الله183نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است { وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم } نام کلمه امام هم دوازده بار در قرآن آمده است مذهب حقی 169علی110+ 59مهدی=169اهل بیت پیامبر12امام رابشناسندبه ابجد اسلام12حق12 12اهل12مقدس12حق12اسلام12اخلاق12امانت 12پرچم12انجمن 12نجاتبخش12امانت 12مقدس12اسلام12ساعت12ماه های سال12رگهای عصب مغز انسان12 رگ میباشد  دین الله130+183مذهب اسلام+72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین=385شیعه 385فلسفه دین الله385 یگانه مذهب الله محمدعلی385دین ناب الله محمد علی 385به ابجددین64دین64 الله محمد علی64 جانشین محمد علی 64 اگربتوانید همین الان به مذهب شما درخواهم آمدباکلمه مذهب اسلام پیامبر وجانشینش ومذهبتان راثابت کنید مذهب اسلام183+202محمد علی=385شیعه 385اسلام پیامبر385فلسفه دین الله385 اسلام واقعی الله385فقط دین اسلام385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه385باآل قرآن385دین الله34+25اصل اسلام = 59مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام  59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 شجره نبوت30+شجره امامت30=60+50 عیسی محمد=110علی ثمره 124هزار پیامبر است در فرقه های دین اسلام یک مرد می خواهم بتواند با 5 کلمه جانشین پیامبرش را ثابت نمایدبه ابجدعلی110به ابجدصغیروکبیربا هرکدام که دوست داری با5کلمه جاشنین پیامبرت را نام ببرید110بهترین رهبر واقعی شیعه110امام جانشین محمدعلی ابن ابی طالب110 مذهب شیعه مذهب محمدعلی110به ذات الله قرآن حق با شیعه میباشد110دین واقعی الله مذهب شیعه است110شیعه یعنی انتخاب اسلام واقعی 110بهترین مذاهب دین الله شیعه است110شیعه یعنی اصل اسلام نبوت امامت 110 شیعه یعنی نبض دین اصل اسلام110شیعه یعنی اصل مذهب  اصل اسلام110دین واقعی الله مذهب شیعه است 110 وصی خاتم الانبیاء محمد علی110شیعه یعنی انتخاب اسلام واقعی 110رهبر جهان اسلام جانشین محمد علی110 آدم داودهارون محمد علی110جانشین خاتم انبیاء محمد علیست 110وصی خاتم الانبیاء محمد علی 110رهبر جهان اسلام جانشین محمد علی 110 بهترین رهبر واقعی شیعه 110 دین واقعی الله مذهب شیعه است 110برحق ترین مذاهب الله شیعه است 110جانشین محمد اصل ولایت و امامت حق110امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب 110 جانشینه حضرت محمد ابن عبدالله110اصل اسلام ولایت و امامت جانشین محمد110جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110اصل اسلام حق شیعه محمد علی110رهبراصلی جانشین محمد علی 110یا خلیفه حضرت خاتم الانبیاء110 امام خلیفه اول حضرت محمدی110 امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب 110ا صل اسلام حق شیعه محمد علی110رئیس بدین الله محمدعلی110خلیفه اول امام واقعی مسلمین110 جانشین محمد امام علی ابن ابی طالب110شیعه یعنی انتخاب اسلام واقعی 110بهترین مذاهب دین الله شیعه محراب شهید محراب علیست علی امام علی ثمره 124هزار پیامبر است110عشق الله شجره نبوت و امامت حضرت 110خلیفه واقعی به دین مذهب اسلام 110 تکلیف شرعی جانشین محمد علی110دین واقعی الله مذهب شیعه است110علی110پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 در سوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟ یمین به ابجد میشه110 یمین110علی 110 ولی دین 110 دین الهی 110 علی110 جلوه الله 110 حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حق پلیس عالمی پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت در گرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارند.. امت بعد از من73فرقه باطل میشود فقط شیعیان علی اهل بهشتند..علی قسیم النار و الجنه علی قسمت کننده جهنم و بهشت است به ابجدالله آدم داودهارون محمد علی 110 علی110شیعه یعنی انتخاب اسلام واقعی 110بهترین مذاهب دین الله شیعه است 110دین واقعی الله مذهب شیعه است 110 وصی خاتم الانبیاء محمد علی 110رهبر جهان اسلام جانشین محمد علی 110  پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستند  { اول خلیفه الله 60آدم داود هارون علی 72+60 اول خلیفه الله=132 اسلام132روزی درجمع یاران جبرئیل بصورت پیرمردی رو به امیرالمومنین علی(ع) نمودرحالی که ایشان می آمد و فرمود سلام بر خلیفه چهارم امام علی تبسمی نمود و یاران شگفت زده شدند پیامبر فرمود خلیفه اول آدم ابولبشر است خلیفه دوم داود نبی خلیفه سوم هارون برادر موسی و خلیفه چهارم علی بر محمد مصطفی جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست بخوان نام خلفاء برعکس می فهمی حق با علی مولاء استبا کلمه 66 الله 66 امام و اسلام خود را ثابت کنید 66علی کیست جانشین66 علی ولی الله 66 بالا ترین درجه اسلام 66 اقیانوس دین علی 66 اولین امام واقعی 66دین الله راه الله 66 مذهب اصلی دین اسلام 66مسیر الله علی 66 +66الله = 132 اسلام 132 علی ولی الله 66 الله 66 +26غدیر =92 محمد+18ذالحجه" غدیر خم =110علی تمام فرقه های دین اسلام اگر توانستید با 5 کلمه جانشین پیامبرتان را مشخص کنید کیست این جانب به مذهب شما در خواهم آمد به ابجد کلمه الله 41+25 {شیعه} اصل اسلام = 66 الله 66+66 امام بدین الله محمد 66به دین الله اصل اسلام66+66 الله = 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196قلب دین196 کلید اسلام 196 کلید بدین الله 196ضرب 14 معصوم خانواده محترم پیامبر میشود 196 دین اسلام ابجد110 الله آدم داود هارون محمد علی 110لنگرآسمان زمین است کننده دره خیبر استالله آدم داودهارون محمد علی 110علی 110 پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستندبه علم ابجدلا اله لا الله 165ضرب 16در5= 80+165 =245 علی 110+135 فاطمه =245 خدا یکی دین یکی اماما اصل مذاهب واقعی الله165لا اله الا الله165ثمره نبوت39+39ثمره امامت+87 امام قرآن علی ابن ابی طالب=165لا اله الا الله 165+ 202محمدعلی+18 الله 18 ذالحجه"غدیر خم =385  شیعه385 بدین واقعی اسلام385فلسفه دین الله 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 با آل قرآن385 با کلمه و عدد132 اسلام 132 خلفای دین خود را ثابت فرمائید به علم ریاضی قرآن به ابجدالله آدم داودهارون محمد علی 110 علی110 پیامبر فرمود خلیفه های خداونددرروی زمین هستند  { اول خلیفه الله 60آدم داود هارون علی 72+60 اول خلیفه الله=132اسلام 132 خدا یکی دین یکی اسلام مذهب یکی132 الله قرآن محمد انتخاب مذهب دین اسلام علی 132 اسلام 132 به علم ابجد لا اله الا الله 165 خدا یکی دین یکی اماما اصل مذاهب واقعی الله 165 +202 محمدعلی+18 الله 18 ذالحجه غدیر خم=385شیعه 385فلسفه دین الله 385 شیعه385 بدین واقعی اسلام385 شیعه 385با آل />لوح ده فرمان همان فروع دین اسلامست 128حسین128جانباز دین128دین جانباز128 طبیب اهل جهانی128 کلید دین128اصل اسلام محمد علی فاطمه حسن حسین 128کعبه محمدعلی فاطمه حسن حسین128شیعه یعنی اصل اسلام قلب دین128شیعه یعنی کعبه الله قلب دین128 امام بدین واقعی جهان علی ابن ابی طالب128 امام مذهب واقعی شیعه دوازده امامی128کلید دین128سبب دین128 دین رحمت دین بخشش دین عفو دین گذشت128 شیعه یعنی اصل اسلام قلب دین128 حسین 128 جانشین بحق رسول الله حسین ابن علی 121 یا علی />برحقترین مکتب اسلام تشیع میباشد121الله محمد علی فاطمه حسن حسین 121بعد نبی حیدر است وارث پیغمبر است 121قسم به مذهب الله محمد علی فاطمه 121کلام الله کلام محمد کلام علی121 یا علی121بگفتا پیر دیری پاکبازان که مریم وقت زادن یا علی گفت نمی شد جان مرده زنده هرگز یقین عیسبن مریم یا علی گفت چو عیسی زنده کرد او مردگان را برای زنده کردن یا علی گفت چوموسی دید روشن وادی تورزوحشت گشت الکن یا علی گفت عصای دست او گر اژدها شد برای ترس دشمن یا علی گفت میان موج دریا شد شکافی چون ید بالا نمود یا علی گفت عصای دست او گر اژدها شد برای ترس دشمن یا علی گفت اگر سلمان بشد سلمانو منی زبس در کویو برزن یا علی گفت دلا باید به هر دم یا علی گفت نه هر دم بل دمادم یا علی گفت به صدق دل همیشه یاد او کرد به هر پیچو به هر خم یا علیسامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدر به علم ریاضی قرآن عمر 310 منکر310 کفری310 فاسق دینه310 جهل عرب310 اباجهل در دین 310 حرامیان310 کلب کلب هار310  جاهل منافق 310 ابله منافقا 310سم ری 310 همان سامری میباشد سامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدر فاسق دین عرب  این نام عمر چیست که عرعر میکند اهل وهابی همه خر می کند عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد صغیرشیطان22 عمر22مقصر22دشمن اسلام22ابابکر 22عمر22گنده لات22شرور 22نابکار22قلدر22شیطان22عمر22مقصر22بدبختی22نابکار22دینها22دروغ22کلک22کید22     شیطان 22مقصر22عمر22ابابکر22شیطان22عمر22گنده لات22شرور22نابکار22قلدر22به ابجد کبیر مقصر430+231 ابوبکر = 661 عثمان661+310 عمر= 971 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541قاتلی541 اهله شر541 مرگ کافر541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت و آرزوی خلافت را به گور برد تمام ناحقها دو سال خلافت نکرده از دنیا می روند اولین ناحق دین اسلام ابوبکر ر وبا  کبمیگویند عمر لوچ چشم هم بوده هر کسی بغیر از حضرت ابولولوء فکر میکرد چشم خوره می کند ابوبکردوسال خلافت نکرده از دنیا رفت می گویند عمر در شرابش سم ریخته بود خدایی اگه این عکس را بقل سنگی بگذاری فکر می کنی چلپاسه است وقتی آیه شراب نازل شد گفت گمان نکنم از پس این یکی بربیایم عمر میگفت برای من چلپاسه بیاوریدبیشتر دوستم میدارم به ابجدابوبکرعمر49 چلپاسه مارمولک49منافق بدین اسلام49شجره ملعونه49 گنده لات نابکار بی پدر                          قاصب دین خداوند عمر شیطان22مقصر22عمر22ابابکر22شیطان22نابکار22دینها22ناخلفه22نابحقه22بناحقه22نابکار22دینها22نامردان22عمر22گنده لات22ابابکر22عمر22دروغ22بدبختی22خردجال22مجرمان22نیرنگ22 22منافقان22دشمن اسلام22کله خر22گورخر22مکارا22لاشخورا 22تکبر22سرکشها22ابابکر22سرکشها22نابکار22دینها22ناخلفه 22نابکار22دینها22گنده لات22کلک22دشمن اسلام22 سرکشها 22ک.کشها22 بدبختی22دشمن اسلام22بدبختی22عمر22 ابابکر 22دشمن اسلام22شیطان22عمر 22ابابکر22مقصر22شیطان22عمر 22گنده لات22 به ابجدفسادتباهی563-541عمرابوبکر 541 فتنه ها541 =22شیطان22نابکار22بامفسدان 22عذاب خدا22منافقان22مجرمان 22نابکار22نامردان22 گنده لات22سست ایمان22عمر22دشمن اسلام 22 انسان سرکش22 سرکشها22دشمن اسلام 22ک سکشها 22عمر 22ابابکر22عمر22گنده لات22 بدبختی22عمرابوبکر 49 مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 عمرابوبکر49 ابجد منافق دینه حق اسلامی 590 -541 عمر ابوبکر = 49 ابجد صغیر ابوبکر 27+22 عمر = 49 ابجدصغیر ابوبکر و عمر 49 میباشد عمر 22+27 ابوبکر = 49 بدشمن اسلام دشمن قرآن 49 مارمولک چلپاسه49 عمر ابوبکر49 اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49کشجره خبیثه 49 کشجرتها خبیث 49 کلمها خبیثه 49بشیطانه خبیثه 49 شجره ملعونه 49 کلما خبیثه 49 شجره ملعونه 49 فاسد بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49 ملحده خبیث 49 به منافقان خبیث 49 بدترین منافق 49 مکر حیله49بدترین خلق امت 49 مجرم بدین اسلام 49 آل سعود جنگ طلب49 اهل کفار اسلام 49 بدشمن اسلام دشمن قرآن49 خلیفه ناحقه 49 بملعون ترین 49 دشمن رسو ل الله 49 یا دشمن پیامبران49  دشمن اصلی دین 49مکر حیله 49بنامردان کافر49 ناحقه امت محمد 49 بناحقه عالمی 49 نامرد روزگار 49 خلیفه کودن 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت محمد 49 وهابی 24-73 فرقه = 49 عمر ابوبکر 49 با ویروس دین 49 به مار افعی 49 اژدهای دین اسلام 49 عهد شکن خبیث 49 مکر حیله 49 بناحقه عالمی 49 نامرد ترین انسان 49 چلپاسه مارمولک 49 اهل کفار اسلام 49 منافق بدین اسلام 49 جنگ خونریزی ها 49 به ابجد قرآنی بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 و به ابجد صغیر ابجد 49عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 ناحقه امت محمد 49 قصب خلافت الله 49 اهل کفار اسلام 49 به ابجد صغیر ابجد 49عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49 عمر ابوبکر 49 آل سعود جنگ طلب 49نیرنگ آل سعود 49 بنامردان کافر 49 اهل کفار اسلام 49 بناحقه عالمی 49آل سعود دشمن اسلام 49بکفار قریش 49 بملعونترین 49آل سعود جنگ طلب 49 دینه گمراهی 49 با اشرار دین اسلام 49 با اصل گمراهی 49 دینه گمراهی 49کشجره خبیثه 49 کلما خبیثه 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر49 ناحقه امت محمد 49 بناحقه عالمی 49 بشیطانه خبیثه 49 با منافقان فاسقان 49 باطا فرقه ها 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 بدترین خلق امت 49 اهل کفار اسلام 49 قصب خلافت الله 49 گمراه دینه 49 با احمق نادان امت 49 اهل کفار اسلام 49 با اشرار دین اسلام 49 بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 ناحقه امت محمد 49 قصب خلافت الله 49 اهل کفار اسلام 49ابجد منافق دینه حق اسلام 580 -541 عمر ابوبکر = 49اهل دروغ 1251- 1202 = 49اهل کفار اسلام 49 منافق بدین اسلام 49با اشرار دین اسلام 49 بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 نامرد روزگار 49 خلیفه کودن 49بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام49 ابجد صغیر ابوبکر 27+22 عمر = 49 آل سعود جنگ طلب 49نیرنگ آل سعود 49 بنامردان کافر 49با اسرائیلی 49 به آمریکای 49 حقه بازن پلید49 نامرد روزگار49 بجنایتکاری 49 اهل کفار اسلام 49بدشمن اسلام دشمن قرآن 49 به ابجد قرآنی بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 وهابی دائشی 49 وهابی 24 منهای 73 فرقه باطل = 49 مکر حیله 49عمر ابوبکر49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 عمرابوبکر49 منافقان دوزخی 49 گاو وحشی  متی 49 نامردترین انسان 49 خلیفه نادانی 49ابوبکر 27+22عمر=49نا اهله امت محمد۴۹چلپاسه مارمولک ۴۹ ابوبکر عمر ۴۹ به ابجدکشف اولین ۴۹حیوان عالم ۴۹  حیوان ۲۷+گور خر ۲۲= ۴۹ابوبکر عمر۴۹ و 74 فهمو شعور حیوان ۷۴  ابجد عمرو ابوبکر و عثمان ۷۴ اولین حیوان ۲۷ ابوبکر ۲۷ دوزخی ۲۷ مقصره27فاجعه27 ظالمی ها ۲۷دوزخی 27پیمان شکن27 منافقون27 لامذهبه27 خر دجاله 27 اسلام ناحق27 دشمن خداوند 27 ابوبکر27 انت مشرک27 فاجعه 27  چلپاسه مارمولک 49 جنگ و خونریزی ها ۴۹ ابابکر۲۷+۲۲عمر=49عمرابوبکر49شجره ملعونه  49مقصرپیمانشکن49 دشمن اسلام دوزخی 49مقصرفاجعه 49لامذهبه دشمن خداوند49نامردان دوزخی 49 نامردترین انسان49خلیفه نادانی49مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله49نامرد ترین انسان 49عمر ابوبکر 49شجره ملعونه 49مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 قاصب بدین الله 49مکر حیله 49عمر ابوبکر 49شجره ملعونه49قاصب کل دین ها49بقاصبان خلافت حق49 بخلاف کاران اسلام 49بدعت کردی 710-661 عثمان = 49 عمر ابوبکر49 اشکاف های دین 49 ملحده خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 اهل ذلالت دین 49 فاسد بدین الله 49 دشمن اصلی دین 49پیمان شکن شرور 49 گنده لات دشمن اسلامه 49 گنده لات پیمان شکن 49 مکرو حیله 49 عمر ابوبکر 49پیامبر فرمودبعد از من فتنه ها بپا می خیزند به ابجد فتنه ها 541عمرابوبکر541به ابجدظالم971-430مقصر =541عمر ابوبکر541مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان ابجد صغیر سه خلیفه 74گمراه بدین بدبخت عالم است74والشجرتها الملعونه 74غیر اولیاء الله74والشجرتها الملعونه74دشمن الله محمد علی74 74دشمن حضرت امام علی 74عمرابوبکرعثمان74والشجرتها الملعونه74دشمن الله محمد علی74مقصر دشمن اصلی دین74 دشمن الله محمد علی74قاتل حضرت زهراء74 عمر22+27 ابوبکر +25 عثمان=74حزب شیطان کافری74فریب خوردگان کافر74دشمن مذهب دین شیعیان74دشمن بهترین مذهب الله74گمراهان مذهب الله محمد74دشمن عترت رسول الله74دشمن حضرت امام علی 74دشمن الله محمد علی 74خائن خبیس نامرد بدین اسلام74 تخریب کنندگان واقعی74خلفای ظالم دین اسلامی74 به کافر ملحد خبیث74 شجره خبیث دین اسلامی 74مقصرا اصلی دین اسلام74 گمراهان مذهب الله محمد74منافق دین اسلام 467-541فتنه ها عمرابوبکر=74قاصبان خلافت اصل دین74قاصب اصلی بدین محمد 74قاصب واقعی کل دین74مقصره جماعت سقیفه74مقصره دشمن اصلی دین74به قاصبان ناحق نامرده نادان74با قاصب نامرده دین اسلام74با نمایندگان واقعی دجال 74 دروغ محض نا اهل خلافت 74 کافر کذاب دین الله 74 دشمن اصلی بدین الله 74 حزب شیطانی کافر74 کافر کذاب دین الله 74دشمن اصلی بدین الله 74 شجره ملعونه خبیثه74قاتل حضرت زهراء 74عمر ابوبکر عثمان74 دشمن حضرت امام علی74دشمن الله محمد علی 74عمر ابوبکر عثمان74والشجرتها الملعونه 74سوره سجده آیه 22 ان من المجرمین منتقمون 74قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد ابوعبیده به على(ع) گفت: یابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو را انكار نمى كنیم, لكن خود مى دانى كه تو جوانى و ابوبكر پیراست, وى سنگینى این امر را بهتر از تو مى تواند

نقل است, وقتى كه ابوبكر به خلافت رسید, به پدرش ابوقحافه ـ كه در طائف بود.ـ نامه نوشت كه: مردم مرا به جهت كبر سن به خلافت برگزیدند و تو نیز به موافقت قوم بیا و با من بیعت كن كه من امروز خلیفه رسول خدایم. او در جواب ابوبكر نوشت:

مى گویى كه مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خلیفه رسول خدایم; پس تو خلیفه مردم مى باشى نه خلیفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خلیفه كرده اند, من از تو سزاوارترم و بایستى مرا خلیفه كنند, تو خود مى دانى این امر از غیر تو است. اگر حق را به اهلش كه خانواده پیغمبرند, واگذارى, تو را بهتر باشد.(9)

عمر نیز به ابن عباس اعتراف نموده كه: همانا على درمیان شما بود و او از من و ابوبكر به این امر اولى بود.(10)

سؤال 1آیا اهل تسنن، ابوبکر و عمر را عاقل‌تر از پیامبر(ص) می‌دانند؟!
آنچه ذهن هر مسلمانی را به خود مشغول می‌سازد این است که اهل تسنن معتقدند پیامبر(ص) از دنیا رفت و برای رهبری جامعة اسلامی بعد از خود جانشین تعیین نکرد. در حالی که با دقت در تاریخ روشن است که ابوبکر و عمر بعد از خود اُمّت را رها نکرده و برای اُمت اسلامی رهبر معیّن نمودند.
اما سؤال اینجاست، پیامبری که از تمام جهات از سایر مسلمین برتر است،
 آیا به اندازه ابوبکر و عمر تدبیر نداشت؟!
آیا حسّاسیت رهبری جامعة اسلامی و لزوم تدبیر برای آینده جهان اسلام را نفهمید؟!
به بیانی دیگر: اگر تعیین رهبر و خلیفه برای جامعة اسلامی، کار پسندیده‌ای است چرا اهل تسنن معتقدند پیامبر اکرم(ص) برای بعد از خود جانشین معیّن نکرد. و اگر کار ناپسندی است، چرا ابوبکر و عمر برای پس از خود به فکر جانشین بودند؟
مگر شما خود را اهل سنت پیامبر نمی‌دانید؟ مگر معتقد نیستید که سنت رسول اکرم(ص) بر این بود که بعد از خودش برای اُمت اسلامی رهبر و خلیفه معیّن نکند و این کار را به عهده مردم گذاشت؟ پس چرا ابوبکر و عمر بر خلاف سنت پیامبر برای بعد از خود جانشین و خلیفه معیّن کردند؟
سؤال 2نظر قرآن در تعیین خلیفه چیست؟
اهل تسنن که معتقدند رسول اکرم(ص) کسی را به عنوان خلیفة بعد از خود معرفی و نصب نکرد و این امر مهم را بر عهده مردم گذاشت، آیا تا به حال قرآن خوانده‌اند؟
 آنجا که خداوند به حضرت ابراهیم می‌فرماید؟
(إنّی جاعلک للناس إماماً)؛[1]
ما تو را به عنوان امام و پیشوا معیّن می‌کنیم.
در اینجا خداوند مسأله خلافت و امامت را از شؤون خودش قرار داد و حضرت ابراهیم هم به این نصب خداوند اعتراض نکرد و نفرمود تعیین رهبر و امام از وظایف مردم است. تنها سؤالش از این بود که آیا ذرّیة او هم این منصب را خواهند داشت یا نه.
در جای دیگر می‌فرماید:
(یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض)؛[2]
ای داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم.
در جای دیگر به نقل از حضرت موسی(ع) می‌فرماید:
(و اجعل لی وزیراً من اهلی)؛[3]
خدایا قرار بده برای من وزیری از اهلم.
در آیة دیگر می‌فرماید:
(إنی جاعل فی الأرض خلیفة)؛[4]
من در زمین خلیفه قرار دادم.
در آیة دیگر خداوند از داود خبر می‌دهد آنگاه که قومش بر نصب طالوت به عنوان حاکم اعتراض داشتند خداوند به نقل از داود(ع) می‌فرماید:
(و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکاً قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن احقّ بالملک منه و لم یوت سعة من المال انّ الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم)؛
پیامبرشان به آنها گفت: خداوند «طالوت» را برای زمامداری شما مبعوث کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایسته‌تر هستیم و او ثروت زیادی ندارد. (داود) گفت: خدا او را برای شما برگزیده است و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است. خداوند مُلکش را به هرکس بخواهد می‌بخشد و احسان خداوند وسیع است و او داناست.
این آیه نیز صراحت دارد در اینکه تعیین حاکم و خلیفه و امیر به دست مردم نیست؛ بلکه باید از طرف خداوند منصوب شود.
با دقت در این آیات و آیات مشابه و با توجه به کلمه «جَعل» که به معنای نصب و تعیین است و در این آیات به خدا نسبت داده شده، روشن می‌شود که قرآن معتقد است که جانشین پیامبر را باید خدا معیّن کند نه مردم.
آیا این اعتقاد که خلیفة پیامبر باید به دست مردم انتخاب شود مخالف صریح آیات قرآن نیست؟
سؤال 3آیا در بیعت، اختیار شرط نیست؟
بر فرض که این آیات را نبینیم و دست از سایر مدارک هم بردارمی و معتقد باشیم که خلیفة رسول اکرم(ص) را باید مردم انتخاب کنند، حال اگر مردم را با ترس و تهدید مجبور به بیعت کنیم آیا این بیعت صحیح است؟
بخاری به نقل از عایشه، زمانی که جریان سقیفه را نقل می‌کند می‌نویسد:
لقد خوّف عمر الناس.[5]
عمر (برای بیعت گرفتن برای ابوبکر) مردم را تهدید کرد و ترساند.
کمترین چیزی که از این عبارت فهمیده می‌شود این است که مردم در انتخاب ابوبکر آزاد نبودند و با ترس و تهدید اقدام به بیعت نمودند.
حال انصاف دهید! اگر کسی را مجبور به کاری بنمایند، آیا می‌توان گفت که آن شخص در انجام آن کار آزاد بوده و نظر واقعی‌اش را ابراز داشته است؟!
آیا این‌گونه قدرت را به دست گرفتن می‌تواند نتیجه انتخاب آزادانه مردم باشد؟سؤال 4نظر امیرالمؤمنین(ع) چقدر معتبر است؟
بر فرض محال که بر خلافت ابوبکر اجماعی هم صورت گرفته باشد، آیا می‌دانید ابن حزم این عالم بزرگ سنی در کتابش می‌نویسد:
و لعنة الله علی کل اجماع یخرج عنه علیّ بن ابی طالب و من بحضرته من الصحابة.[6]
لعنت خدا بر هر اجماعی که علی بن ابی طالب(ع) و اطرافیان او از صحابه در آن اجماع نباشند.
مگر نمی‌دانید امیرالمؤمنین(ع) از مخالفان سرسختِ جریان سقیفه بود و با ابوبکر بیعت نکرد؟سؤال 5گرفتن بیعت برای ابوبکر به چه قیمت؟
نه تنها حضرت علی(ع) را حتی در مشورت در امر خلافت دخالت ندادند، بلکه بنابر آنچه ابن ابی شیبه (استاد امام بخاری) در کتاب المصنف به آن اعتراف کرده، با خاندان وحی و مخالفین دستگاه حاکم، با تندی و خشونت برخورد کردند.
ابن ابی شیبه می‌نویسد:
حدثنا زید بن أسلم عن أبیه أسلم انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله کان علیّ و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم فلمّا بلغ ذلک عمر بن الخطّاب خرج حتّی علی فاطمة فقال: یا بنت رسول الله و الله ما من أحد أحبّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحبّ إلینا بعد أبیک منک، و أیم الله ما ذلک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک ان أمرتهم أن یحرق علیهم البیت.[7]
اسلم می‌گوید: وقتی که بعد از پیامبر با ابوبکر بیعت شد علی(ع) و زبیر به عنوان اعتراض و مخالفت با دستگاه خلافت در خانه حضرت فاطمه(س) جمع شدند. وقتی که خبر به عمر رسید بر فاطمه(س) وارد شد و گفت: ای دختر رسول خدا همواره تو و پدرت نزد من محبوب‌ترین افراد هستند اما به خدا قسم هیچ چیز مانع من نخواهد شد اگر این افرادی که نزد تو جمع شده‌اند خارج نشوند دستور می‌دهم خانه را آتش بزنند.
زمانی که با اهل بیت پیامبر(ص) چنین برخورد شود آیا سایرین جرأت مخالفت پیدا می‌کنند؟سؤال 6آیا شایسته است خانه فاطمه(س) را آتش بزنند؟
جا دارد تمام مسلمین بر این مصیبت اشک بریزند آنجا که ابن عبدربه در کتاب عقد الفرید می‌نویسد:
الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر علیّ و العباس، و الزبیر، و سعد بن عبادة. فأمّا علیّ و العبّاس و الزبیر فَقَعدوا فی بیت فاطمة حتی بعث إلیهم أبوبکر عمر بن الخطّاب لیَخرجوا من بیت فاطمة، و قال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل بقبسٍ من نار علی أن یضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقالت: یا ابن خطّاب! أ جئت لتحرق دارنا؟ قال؟ نعم، أو تدخلوا فیما دخلت الاُمّة.[8]
کسانی که از بیعت با ابوبکر سر باز زدند علی(ع) و عباس و زبیر و سعد بن عباده بوده‌اند. اما علی(ع) و عباس و زبیر به عنوان اعتراض به دستگاه خلافت در منزل حضرت فاطمه(س) جمع شده بودند. ابوبکر عمر را به سوی آنان فرستاد تا آنها را برای بیعت به زور از خانه خارج کند و به عمر سفارش کرد اگر از بیعت سرپیچی کردند آنها را به قتل برسان. عمر با شعله‌ای از آتش به درِ خانه حضرت فاطمه(س) رفت تا خانه را آتش بزند. حضرت فاطمه(س) فرمود: پسر خطاب! آمدی خانه ما را آتش بزنی؟ عمر گفت: اگر با ابوبکر بیعت نکنی آری.سؤال 7دین پیامبر(ص)، با سوزانیدن خانه فاطمه(س) تقویت می‌شود؟
آیا می‌شود برای تقویت دین پیامبر اکرم(ص)، خانه دخترش فاطمه(س) را آتش زد؟ همان خانه‌ای که سیوطی در تفسیر در المنثور از انس بن مالک نقل می‌کند:
قرأ رسول الله هذه الایة (فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه) فقام رجل فقال: أیّ بیروت هذه یا رسول الله؟ قال: بیوت الأنبیاء. فقام إلیه أبوبکر فقال: یا رسول الله هذا البیت منها؟ البیت علیّ و فاطمة، قال: نعم من أفاضلها.[9]
پیامبر اکرم این آیه را تلاوت فرمود: «این چراغ پر فروغ در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا ببرند، خانه‌هایی که نام خدا در آن برده شود و صبح و شام در آن تسبیح گویندم.
مردی پرسید: ای پیامبر منظور کدام خانه است؟
پیامبر اکرم فرمود: خانه پیامبران.
ابوبکر پرسید: یا رسول الله خانه علی و فاطمه هم از آنان است؟
پیامبر فرمودند: آری بلکه افضل از آنان است.
بلاذری از ابن عون نقل می‌کند:
إنّ أبابکر أرسل إلی علیّ یرید البیعة فلم یبایع فجاء عمر و معه قبس فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن خطّاب أتراک محرقاً علیّ بابی؟
قال: نعم، ذلک أقوی فیما جاء به أبوک.[10]
ابوبکر کسی را نزد علی(ع) فرستاد تا از او برای ابوبکر بیعت بگیرد، اما حضرت علی(ع) بیعت نکرد. عمر با مقداری آتش به درب خانه فاطمه(س) آمد حضرت فاطمه(س) فرمود: عمر! قصد داری خانه من را آتش بزنی؟
عمر گفت: آری. این برای تقویت آنچه پدرت آورده (یعنی اسلام) بهتر است.سؤال 8آیا تهدیدات عملی شد؟
متاسفانه این تهدیدها عملی شد و درب خانه فاطمه زهرا(س) را به زور باز کردند.
طبری می‌نویسد:
ابوبکر در مرض فوتش گفت:
فوددت أنی لم أکشف بیت فاطمة.[11]
دوست داشتم ای کاش درب خانه فاطمه(س) را باز نمی‌کردم.
آیا باز هم حیح است که گفته شود فقط تهدید بوده و هجومی به خانه حضرت زهرا0س) صورت نگرفته است؟!
اگر هیچ اقدامی توسط خلیفة دوم و به دستور خلیفة اول انجام نشده چرا ابوبکر هنگام مرگش این قدر به خاطر این کار مضطرب بوده و دچار عذاب وجدان شده است؟سؤال 9چرا حضرت فاطمه(س) شبانه دفن شدند؟
دقت در این حدیث، اسرار را فاش می‌کند:
بخاری در صحیحش می‌نویسد:
فلمّا توفّیت، دفنها زوجها علیّ لیلاً و لم یؤذن بها ابوبکر و صلّی علیها.[12]
زمانی که حضرت فاطمه(س) از دنیا رفت حضرت علی(ع) او را شبانه دفن کرد و خود بر ایشان نماز خواند و اجازه نداد ابوبکر بر جنازه آن حضرت حاضر شود.
آیا هیچ فکر کرده‌اید چرا تنها دختر و یادگار رسول اکرم غریبانه و مظلومانه و شبانه به خاک سپرده شد و حتی به ابوبکر که در ظاهر خلیفة مسلمین بود، برای شرکت در مراسم نماز بر آن حضرت، اطلاع داده نشد؟
آیا اگر ابوبکر و عمر و دستگاه خلافت به آن حضرت ظلم نمی‌کردند و آن مخدره با دلی غمگین از عملکرد خلیفه و با حالت خشم بر آنان از دنیا می‌رفت، باز هم حضرت علی(ع) حضرت زهرا(س) را شبانه دفن می‌کرد؟سؤال 10آیا عُمر، خلافت ابوبکر را نامشروع می‌داند؟
عمر بن الخطاب هم شیوه به خلافت رسیدن ابوبکر را قبول نداشته و این‌گونه به خلافت رسیدن را ممنوع اعلام کرده است.
بخاری در صحیحش به نقل از خلیفة دوم می‌نویسد:
إنّما کانت بیعة أبی بکر فلتة... و لکن الله وقی شرّها... من بایع رجلاً من غیر مشورة من المسلمین فلا یبایع هو و لا الذی بایعه تغرّه أن یقتلا.[13]
مضمون ترجمه این است که:
عمر گفت: بیعت ابوبکر امری ناگهانی و بدون مشورت بود که خدا شرش را نگه داشت. پس از این، اگر کسی بدون مشورت با مسلمین، با کسی بیعت کند بیعتش باطل است و بیعت کننده و بیعت شونده باید کشته شوند.
اگر این‌گونه خلافت را به دست گرفتن مشروع است چرا باید بیعت کننده و بیعت شونده کشته شوند؟ و اگر نامشروع است چرا ابوبکر چنین کرد؟
گفتنی است خلیفة دوم با این جملات هم خلافت خود را و هم خلافت عثمان را باطل و نامشروع اعلام کرده است چه اینکه ابوبکر در انتخاب عمر با مسلمین مشورت نکرد و عمر نیز برای تشکیل شورای ساختگی و در نهایت خلافت عثمان با مسلمین مشورت ننمود. در نتیجه بنابر نظر عمر خلافت خودش و عثمان نامشروع است چون با مسلمین مشورت نشده است.سؤال 11چرا امیرالمؤمنین(ع) فوراً بیعت نکرد؟
بخاری و مسلم در صحیحشان نقل کرده‌اند که تا حضرت زهرا(س) زنده بود امیرالمؤمنین(ع) با ابوبکر بیعت نکرد.
وی می‌نویسد:
و لم یکن یبایع تلک الأشهر.[14]
حضرت علی(ع) تا زمانی که حضرت فاطمه(س) زنده بود با ابوبکر بیعت نکرد.
اگر امیرالمؤمنین(ع) دستگاه خلافت را صالح می‌دانست چرا بیعت نکرد؟
گرچه مسعودی شافعی نقل کرده است که امیرالمؤمنین(ع) حتی بعد از شهادت حضرت زهرا(س) نیز با ابوبکر بیعت نکرد.
وی در کتاب اثبات الوصیة آنجا که شیوه بیعت گرفتن از آن حضرت را نقل می‌کند می‌نویسد:
و أخذوه بالبیعة فامتنع و قال لا أفعل فقالوا: نقتلک. فقال: إن تقتلونی فأنا عبد الله و أخو رسوله و بسطوا یده فقبضها و عسر علیهم فتحها فمسحوا علیها و هی مضمونة.[15]
به حضرت علی(ع) گفتند: با ابوبکر بیعت کن. حضرت فرمود: بیعت نمی‌کنم. گفتند تو را می‌کشیم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر من را بکشید بنده خدا و برادر پیامبر را کشته‌اید. دست حضرت را باز کردند ولی حضرت دستشان را بستند سپس هرچه تلاش کردند نتوانستند دست مشت شده امیرالمؤمنین(ع) را باز کنند ناچار دست ابوبکر را به دست مشت شده امیرالمؤمنین(ع) مالیدند.
کدام عاقلی این کار امیرالمؤمنین(ع) را بیعت می‌داند؟ مگر در آن زمان، بیعت کردن آداب و رسومی نداشته؟
آیا این‌گونه برخوردهای امیرالمؤمنین(ع) دلیل بر رضایت و بیعت با دستگاه خلافت است؟سؤال 12چه کسی حضرت فاطمه(س) را اذیت کرد؟
صحیح بخاری از عایشه نقل می‌کند:
فوجدت فاطمة علی أبی بکر فهجرته فلم تکلمه حتی توفّیت.[16]
فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او دوری جست و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت.
این همان فاطمه‌ای است که مسلم در صحیحش در شأن او از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند:
فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها.[17]
فاطمه پاره تن من است هرآنچه او را اذیت کند مرا می‌آزارد.
حال که طبق این حدیث، اذیت فاطمه(س) اذیت پیامبر است، ببینید قرآن برای کسی که رسول خدا را اذیت کند چه حکمی می‌دهد.
قرآن می‌فرماید:
(ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و أعدّ لهم عذابا مهیناً)؛[18]
آنان‌که خدا و رسول را اذیت کنند، خداوند در دنیا و آخرت آنها را لعن کرده و برای آنها عذابی با ذلت و خواری آماده کرده است.
فاطمه‌ای که به اعتراف تمام مسلمین آیة تطهیر شامل او می‌شود و دارای مقام عصمت است، آیا ممکن است به دلیل هوای نفس با کسی قطع کلام نموده و از او رنجور گردید؟
آیا با استناد به این دو حدیث و آیة شریفة قرآن اثبات نمی‌شود که ابوبکر مورد لعن قرآن قرار گرفته است؟سؤال 13باید به کدام راه رفت؟
رسول اکرم(ص) فرمودند:
یا عمار بن یاسر إن رأیت علیاً قد سالک وادیاً و سلک الناس وادیاً غیره؛ فاسلک مع علیّ فإنّه لن یخرجک من هدی.[19]
ای عمار! اگر دیدی علی(ع) راهی می‌رود و تمام مردم راهی دیگر، تو در راه علی(ع) باش زیرا او تو را از هدایت خارج نمی‌کند.
آیا واقعاً اهل تسنن در راه امیرالمؤمنین(ع) قدم گذارده و دنبال آن حضرت راه افتاده‌اند؟!
مگر اهل تسنن دنیای خود را به آن حضرت سپردند یا دین خود را از آن حضرت می‌گیرند؟
مگر طبق این حدیث پیامبر(ص) نفرمودند غیر از امیرالمؤمنین(ع) ممکن است تو را به گمراهی بکشند و تنها، راهِ آن حضرت راهِ هدایت است؟
پس چرا با قدم گذاشتن در مسیر خلفاء و فاصله گرفتن از امیرالمؤمنین و اهل بیت پیامبر(ع) خود را به گمراهی کشیده‌اید؟
سؤال 14آیا خلافت امیرالمؤمنین(ع) همراه با نبوت پیامبر(ص) ابلاغ نشد؟
اهل تسنن که معتقدند رسول اکرم(ص) بعد از خود جانشینی تعیین نکرد و انتخاب خلیفه را به عهده مردم گذاشت، آیا تا به حال به کتب معتبر خود مراجعه کرده‌اند؟
آیا خبر دارند که طبری و دیگران نقل کرده‌اند، اولین روزی که پیامبر مأمور شد اسلام را تبلیغ و رسالت خود را اعلام کند در همان روز به خلافتِ امیرالمؤمنین(ع) نیز تصریح کرد؟
طبری به نقل از رسول اکرم(ص) می‌نویسد پس از آنکه پیامبر اکرم رسالت خود را ابلاغ  کرد به حاضرین فرمود:
فأیکم یؤازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی و وصیی و خلیفتی فیکم.
کدام‌یک از شما من را در امر رسالت کمک می‌کند تا برادر و وصی و خلیفة من باشد.
پس از آنکه کسی غیر از امیرالمؤمنین(ع) جواب مثبت نداد، رسول اکرم(ص) با اشاره به حضرت علی(ع) فرمود:
أنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا.[20]
به درستی که علی(ع) برادر من، وصیّ من و خلیفة من است از او حرف‌شنوی داشته باشید و از او اطاعت کنید.سؤال 15آیا باز هم معتقدید پیامبر(ص) خلیفه تعیین نکرد؟
احمد بن حنبل نقل کرده است که رسول اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) فرمودند:
انّه لا ینبغی أن أذهب إلاّ و أنت خلیفتی.[21]
سزاوار نیست که من از میان مردم بروم مگر آنکه تو خلیفة من باشی.
در منابع اهل تسنن به همین مضمون، احادیث فراوان دیگری وجود دارد که ما تنها به یک منبع اکتفا کردیم.
کجایند کسانی که به دروغ به مردم مظلوم سنی مذهب گفته‌اند رسول اکرم برای بعد از خودش خلیفه معیّن نکرد.
آیا احمد حنبل (امام فرقه حنبلی) که این حدیث را نقل کرده، شیعه است؟ آیا تمام منابع اهل تسنن که این حدیث و مشابه آن را نقل کرده‌اند شیعه بودند؟
سؤال 16باز هم تصریح به خلافت حضرت علی(ع)
دیلمی و دیگران حدیثی نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
خلقت أنا و علیّ من نورٍ واحد قبل أن یخلق الله تعالی آدم بأربعة عشر عام فلمّا خلق الله تعالی آدم رکّب ذلک النور فی صلبه فلم یزل فی شیءٍ واحد حتی افترقا فی صلب عبدالمطلب ففیّ النبوّة و فی علیّ الخلافة.[22]
من و علی از یک نور آفریده شدیم قبل از خلقت آدم به چهارده هزار سال. پس از خلقت آدم آن نور را خداوند در صلب آدم قرار داد. پس پیوسته با هم یکی بودیم تا اینکه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس من در نبوت و علی در خلافت قرار گرفت.سؤال 17این هم مدرک دیگر
مگر نشنیده‌اید که حاکم حسکانی و دیگران این حدیث را نقل کرده‌اند؟
عن أنس قال: إنقضّ کوکب علی عهد رسول الله. فقال النبیّ: أنظروا إلی هذا الکوکب، فمن إنقضّ فی داره فهو الخلیفة من بعدی. فنظرنا فإذاً هو إنقضّ فی منزل علیّ بن أبی طالب، فقال جماعة من الناس قد غوی محمّد فی حبّ علیّ فأنزل الله (و النجم إذا هوی * ما ضلّ صاحبکم و ما غوی).[23]
انس می‌گوید: در زمان پیامبر(ص) ستاره‌ای فرود آمد. پیامبر فرمودند: به این ستاره نگاه کنید در خانه هر کس فرود بیاید او بعد از من خلیفه و جانشین من است.
انس می‌گوید: نگاه کردیم ناگاه دیدیم که در منزل علی بن ابی طالب(ع) فرود آمد. گروهی از مردم گفتند: محمد در محبت علی(ع) به گمراهی رفته است سپس این آیه نازل شد: «قسم به ستاره هنگامی که افول می‌کند، هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است».سؤال 18اگر توهین به صحابه کفر است، توهین به پیامبر(ص) چه حکمی دارد؟
آیا شنیده‌اید در روزهای آخر عمر پیامبر اکرم(ص) چه اتفاقی کنار بستر آن حضرت افتاد؟
آیا می‌دانید صحیح بخاری هم این جریان دردناک را نقل کرده است؟
بخاری این جریان را در موارد گوناگون در صحیح بخاری آورده است که ما به یک مورد اشاره می‌کنیم:
عن ابن عباس قال: لمّا إشتدّ بالنبیّ وجعه قال: ائتونی بکتاب أکتب لکم کتاباً لا تضلّوا بعده قال عمر: إنّ النبیّ غلبه الوَجَع و عندنا کتاب الله حَسبنا فاختلفوا و کثر اللّغط قال: قوموا عنّی و لا ینبغی عندی التنازع.[24]
ابن عباس نقل می‌کند در روزهای آخر عمر پیامبر زمانی که بیماری رسول الله شدت گرفت پیامبر فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید. عمر بن الخطاب گفت: درد بر پیامبر غلبه کرده (یعنی هذیان می‌گوید و کلامش معتبر نیست) قرآن ما را بس است. آنگاه اختلاف و سر و صدا بالا گرفت تا اینکه پیامبر فرمودند: از پیش من بروید که نزاع و درگیری نزد من سزاوار نیست.
صحابه پرستانی که به دروغ خود را اهل سنت نامیده‌اند، اگر کسی به صحابه توهین کند او را کافر و منافق خوانده و خون او را مباح می‌دانند.
حال سؤال اینجاست وقتی که توهین کننده به صحابة پیامبر، کافر و منافق است و باید کشته شود، اگر کسی به شخص پیامبر جسارت کند چه حکمی دارد؟
آیا در این جریان، عمر بن الخطاب به رسول الله(ص) توهین کرده، یا صحیح بخاری دروغ می‌گوید؟
آیا نسبت هذیان گویی دادن به رسول اکرم(ص) توهین نیست؟
پیامبری که خداوند در توصیفش می‌فرماید:
(و ما ینطق عن الهوی * إن هو الا وحی یوحی)؛[25]
پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و هرآنچه می‌گوید وحی است.
اگر کسی به چنین پیامبری بگوید: به خاطر شدت درد و بیماری، کلامش مورد قبول نیست، آیا جسارت نکرده است؟!
آیا جرأت می‌کنید به خاطر این توهین به پیامبر، خلیفة دوم را کافر بدانید؟ شاید هم صحیح بخاری را دروغگو می‌دانید و معتقدید چنین جریانی اتفاق نیفتاده است!
جای تعجب است گمان کنم خلیفة دوم قرآن هم نخوانده است؛ چه اینکه قرآن تمام کلمات رسول اکرم را در همة حالات وحی می‌داند اما خلیفة دوم برخی از کلمات آن حضرت را به خاطر غلبه بیماری، بی اعتبار می‌شمارد.
قرآن اطاعت از دستورات پیامبر را در همه حال، واجب می‌داند آنجا که می‌فرماید:
(و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا)؛[26]
از اوامر پیامبر اطاعت و از نواهی او اجتناب کنید.
اما خلیفة دوم، خود را از دستورات پیامبر بی نیاز می‌داند و قرآن را برای خود و جامعة اسلامی کفایت می‌داند.
این نکته نیز گفتنی است اگر واقعا شما هم مثل عمر بن الخطاب معتقدید که (نعوذ بالله) کلام پیامبر در حالت بیماری اعتباری ندارد، چطور معتقدید که همین پیامبر در همین روزها و با همان حالت بیماری، ابوبکر را به جای خود به مسجد فرستاد تا امام جماعت باشد و این را دلیل بر خلافت او می‌دانید؟
اگر واقعاً کلام پیامبر به خاطر شدت بیماری اعتبار ندارد چطور ناگهان در این جریان کلام پیامبر معتبر شد؟
کجایند کسانی که می‌خواهند بدانند ریشه اختلافات بین مسلمین کجاست و اولین اختلاف انداز بین مسلمین چه کسی است؟
کجایند تمام مسلمین که ببینند بزرگ‌ترین و معتبرترین کتاب اهل تسنن، اولین اختلاف انداز و وحدت شکن واقعی را خلیفة دوم عمر بن الخطاب معرفی کرده است.
سؤال 19پیامبر(ص) به چه چیزی می‌خواستند وصیت کنند، که عمر مانع شد؟
عمر بن الخطاب اعتراف کرده است که رسول اکرم(ص) در روزهای آخر عمر شریفش، می‌خواسته به خلافت حضرت علی(ع) تصریح نماید، ولی او مانع شده است.
ابن ابی الحدید به نقل از عمر بن الخطاب می‌نویسد:
و لقد أراد فی مرضه أن یصرّح بإسمه فمنعتُ من ذلک إشفاقاً و حیطة علی الاسلام.[27]
رسول اکرم در روزهای آخر عمرش می‌خواست به نام حضرت علی(ع) برای خلافت تصریح کند، اما من برای دلسوزی و حفظ اسلام مانع شدم.
برادران اهل تسنن! آیا شما معتقدید مصلحت اسلام و مسلمین را عمر، بهتر از پیامبر تشخیص می‌دهد؟!
جای تعجب است! کسی که این قدر برای اسلام و مسلمین دلسوز است تا آنجا که مصلحت مسلمین را حتی از پیامبر اکرم هم بهتر تشخیص می‌دهد، شاید او پیامبر خاتم است و جبرئیل در ابلاغ وحی خیانت کرده؛ به جای آنکه وحی را بر عمر بن الخطاب نازل کند بر رسول اکرم فرو فرستاده است؟!
ابن حجر عسقلانی نیز به متن وصیت پیامبر اکرم اشاره کرده می‌نویسد:
و قیل بل أراد أن ینصّ علی أسامی الخلفاء بعده حتی لا یقع بینهم الاختلاف.[28]
رسول اکرم می‌خواست به نام‌های خلفاء بعد از خودش تصریح کند تا بین امتش اختلافی واقع نشود.
نفرین خدا بر کسی که از نوشته شدن وصیت پیامبر جلوگیری کرد.
نفرین خدا بر کسی که باعث اختلاف بین مسلمین شد.
نفرین خدا بر کسی که تخم نفاق و دو دستگی و اختلاف را بین مسلمین پاشید و تا امروز مسلمین را به جان هم انداخت.
اگر در آن روز عمر بن الخطاب از نوشته شدن وصیت پیامبر جلوگیری نمی‌کرد و رسول اکرم برای آخرین بار به نام‌های خلفاء بعد از خود تصریح می‌فرمودند دیگر بعد از آن حضرت جریان سقیفه و اختلافات بعد از آن پیش نمی‌آمد.
سؤال 20وصیت پیامبر(ص) مهم‌تر است یا وصیت ابوبکر؟
طبق آنچه از صحیح بخاری نقل کردیم در کنار بستر پیامبر(ص)، خلیفة دوم از وصیت پیامبر جلوگیری کرد. اما زمانی که ابوبکر در بستر بیماری خواست وصیت کند، عمر بن الخطاب نه تنها مانع نشد و کلام ابوبکر را به خاطر بیماری بی اعتبار ندانست، بلکه پیوسته مردم را تحریک می‌کرد که به وصیت ابوبکر گوش فرا دهند.
این جریان را بسیاری از مورخین اهل تسنن نقل کرده‌اند و ما از طبری نقل می‌کنیم. وی می‌نویسد:
عن قیس قال: رأیت عمر بن الخطاب و هو یجلس و الناس معه و بیده جَریدة و هو یقول: أیّها الناس إسمعوا و أطیعوا قول خلیفة رسول الله، انه یقول إنّی لم آلکم نصحاً قال و معه مولی لابی بکر یقال له شدید معه صحیفة التی فیها استخلاف عمر.[29]
قیس می‌گوید: عمر بن الخطاب را دیدم در حالی که نشسته بود و در دستش نوشته‌ای بود و مردم هم اطراف او جمع شده بودند. عمر پیوسته می‌گفت: ای مردم بشنوید و اطاعت کنید سخنان خلیفة پیامبر را. او گفته است من خیر خواهی را در حقّ شما تمام کردم. همراه عمر، شدید (غلام ابوبکر) هم حضور داشت و به دستش نوشته‌ای بود که حکم خلافت عمر در آن نوشته شده بود.
جای تعجب است. اگر قرآن برای مسلمین کفایت است و به وصیت پیامبر نیازی نیست، چرا در اینجا مسلمین علاوه بر قرآن، به وصیت ابوبکر هم نیازمند شدند؟!
با رجوع به منابعی که ذکر شد و منابع فراوان دیگر، متن وصیت ابوبکر روشن است؛ همان وصیتی که خلیفة دوم با حرص و ولع، سعی در انتشار آن داشت.
ابوبکر وصیت کرد که خلیفة بعد از او عمر بن الخطاب باشد. پیامبر اکرم هم طبق آنچه از خلیفة دوم نقل کردیم می‌خواست به خلافت حضرت علی(ع) وصیت کند.
جالب است! وقتی پیامبر می‌خواهد به خلافت حضرت علی(ع) وصیت کند، هذیان می‌گوید و قرآن برای مسلمین کفایت است؛ اما وقتی که ابوبکر می‌خواهد به خلافت عمر وصیت کند نه هذیانی در کار است و نه قرآن کفایت می‌کند بلکه باید از این وصیت تبلیغ هم بشود.سؤال 21معیار انتخاب خلیفه، بیعت است یا تعیین، یا شورا؟
آیا تا به حال فکر کرده‌اید که جانشین رسول اکرم(ص) چگونه باید تعیین شود؟
آیا بیعت و رأی مردم ملاک است، یا تعیین و نصب خلیفة قبلی، یا نظر شورا؟
اگر معیار در تعیین خلیفه، بیعت عمومی و رأی اکثریت مردم باشد، خلافت عمر و عثمان باطل و غیر مشروع است، چه اینکه هیچ‌کدام با رأی اکثریت مردم خلیفه نشدند، عمر با تعیین و نصب ابوبکر و عثمان با نظر شورا خلافت را به دست گرفت.
اگر معیار در تعیین خلیفه، نصب و تعیین خلیفه قبلی باشد، خلافت ابوبکر و عثمان باطل و غیر مشروع است؛ زیرا هیچ‌کدام با نصب خلیفة قبلی خلیفه نشدند.
اگر معیار در تعیین خلیفه، نظر شورا باشد، خلافت ابوبکر و عمر باطل و غیرمشروع است؛ زیرا این دو با نظر شورا خلیفه نشدند.
آیا می‌شود امر مهمی همچون جانشینی رسول اکرم بدون هیچ معیار و ملاک مشخصی، گاهی با بیعت گاهی با تعیین، گاهی با نظر شورا مشخص شود؟
سؤال 22آیا همیشه اهل حقّ پیروزند؟
عمر بن الخطاب گفته است:
ما اختلف امّة بعد نبیّها إلاّ ظهر أهل باطلها علی اهل حقّها.[30]
هیچ امتی بعد از پیامبرش با هم اختلاف نکردند مگر اینکه گروه باطل بر گروه حقّ پیروز شدند.
با توجه به این حدیث، اختلاف سقیفه و پیروزی ابوبکر و عمر را چگونه توجیه می‌کنید؟
سؤال 23آیا روابط حضرت علی(ع) با خلفاء خوب بوده است؟
چه اصراری است که روابط حضرت علی(ع) با خلفاء خوب جلوه داده شود؟
چرا به دروغ به مردم می‌گویید امیرالمؤمنین(ع) با خلفاء همکاری می‌فرموده و آنها را قبول داشته است؟!
مگر نمی‌دانید صحیح مسلم از قول خلیفة دوم (در ضمن یک حدیث طولانی) نظر امیرالمؤمنین(ع) و عباس (عموی پیامبر) را دربارة ابوبکر و عمر چنین نقل می‌کند:
فلمّا توفّی رسول الله قال ابوبکر: أنا ولیّ رسول الله فجئتما، تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث إمرأته من ابیها. فقال ابوبکر: قال رسول الله ما نورّث ما ترکنا صدقة فرأیتماه کاذباً آثماً غاراً خائناً... ثم توفّی ابوبکر و أنا ولیّ رسول الله و ولیّ ابوبکر فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً.[31]
عمر خطاب به امیرالمؤمنین(ع) و عباس عموی پیامبر می‌گوید: بعد از رحلت پیامبر ابوبکر گفت من جانشین پیامبر هستم و شما دو نفر آمدید و عباس ارث پسر برادرش را از ابوبکر طلب کرد و علی(ع) هم ارث همسرش را .
ابوبکر گفت: پیامبر فرموده‌اند: از ما پیامبران ارثی نمی‌ماند و هرآنچه باقی بماند صدقه است.
اما شما دو نفر (علی(ع) و عباس) او (ابوبکر) را دروغگو، گنهکار، نیرنگ باز و خائن می‌دانستید.
پس از ابوبکر من روی کار آمدم و شما دو نفر من را نیز دروغگو و گنهکار و نیرنگ باز و خائن می‌دانید.
آیا این کلمات حسن روابط را می‌رساند؟
اگر واقعاً امیرالمؤمنین(ع) خلفاء را قبول داشتند و با آنها همکاری می‌کردند چرا آنها را دروغگو و خائن و گنهکار معرفی کرده‌اند؟
مگر می‌شود آن حضرت، دروغگو و خائن و نیرنگ باز را قبول داشته باشد و با آنان همکاری کرده باشد؟سؤال 24شدّت تنفّر امیرالمؤمنین(ع) از عمر بن الخطاب!!
کسانی که می‌گویید حضرت علی(ع) با خلفاء روابط خوبی داشته است آیا تا به حال صحیح بخاری و مسلم را خوانده‌اید؟
آیا می‌دانید بنابر آنچه بخاری و مسلم نقل کرده‌اند، امیرالمؤمنین(ع) آن قدر از خلیفة دوم متنفّر بود که حتی حاضر نبود چهرة او را ببیند؟
صحیح بخاری حدیث را این‌گونه نقل کرده‌اند:
فأرسل إلی ابی بکر أن إئتنا و لا یأتینا أحد معک کراهیة لمحضر عمر.[32]
حضرت علی(ع) دنبال ابوبکر فرستاد که نزد من بیا و با خود کسی را همراه نکن چون خوش نداشت عمر را ببیند.سؤال 25آیا نامگذاری فرزندان امیرالمؤمنین(ع) به نام خلفاء، دلیل بر حسن روابط است؟!
کسانی که به طور گسترده این‌گونه شبهات را بین عموم منتشر می‌کنند تنها قصد فریب مردم را دارند و بس.
آنها می‌خواهند با عوام فریبی، جنایات خلفاء را پنهان کرده و مردم را به این‌گونه سؤالات مشغول کنند.
در این زمینه به چند نکته اشاره می‌کنیم:
نکته اول: اگر قرار باشد نامگذاری، دلیل بر حسن روابط باشد این اشکال به عمر بن الخطاب هم وارد است؛ زیرا یکی از فرزندان عمر، عبدالله نامیده شده است و یکی از منافقان معروف در زمان پیامبر هم عبدالله ابیّ بوده است. اگر واقعا نامگذاری، دلیل بر حسن روابط است پس خلیفة دوم با آن منافق معروف، همفکر و با او حسن روابط داشته، چون نام پسرش را به نام آن منافق نامیده است.
نکته دوم: اگر قرار بود امیرالمؤمنین(ع) به خاطر علاقه به خلیفة اول، نام فرزندش را اهم نام او بگذارد، از نام اصلی او (عبدالکعبه، عتیق، عبدالله) استفاده می‌کرد نه از کنیه او (ابوبکر).
در حالی که انتخاب کنیه در اختیار پدر فرزند نیست بلکه خود شخص با توجه به اتفاقاتی که در زندگیش می‌افتد کنیه‌اش را انتخاب می‌کند.
نکته سوم: اگر واقعا نام‌گذاری دلیل بر علاقه و حسن روابط است چرا هیچ‌کدام از خلفاء، نام فرزندانشان را به نام امام حسن و امام حسین(ع) نامگذاری نکرده‌اند؟
اگر خلفاء با امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) مشکلی نداشتند و با هم حسن روابط داشتند چرا حاضر نشدند نام فرزندانشان را به نام فرزندان آن حضرت بنامند؟
مگر می‌شود گفت حضرت علی(ع) به خاطر علاقه و دوستی با خلفاء، نام فرزندانش را به نام آنها نامیده ولی خلفاء حاضر نشدند برای ابراز علاقه متقابل به امیرالمؤمنین(ع) نام آن حضرت و یا امام حسن و حسین(ع) را برای فرزندانشان انتخاب کنند؟
مگر علاقه و دوستی یک طرفه می‌شود؟
نکته چهارم: معروف است که یکی از عادات خلیفة دوم این بود که نام افراد را تغییر می‌داد و نام عمر را خود او برای فرزند امیرالمؤمنین(ع) انتخاب کرد.
در نتیجه، این نامگذاری‌ها ربطی به آن حضرت ندارد تا به این وسیله مردم را فریب دهند.
بلاذری در انساب الاشراف می‌نویسد:
و کان عمر بن الخطاب سمّی عمر بن علیّ بإسمه.[33]
عمر بن الخطاب فرزند علی(ع) را به نام خویش نامگذاری کرد.
ذهبی در شرح حال عمر بن علی بن ابی طالب می‌نویسد:
و مولده فی أیام عمر فعمر سمّاه بإسمه.[34]
عمر بن علی در زمان خلیفة دوم متولد شد و عمر نام خودش را بر او نهاد.
نکته پنجم: مگر نام ابوبکر و عمر و عثمان، تنها منحصر به نام خلفاء است و در زمان پیامبر کسی دیگر به این نام‌ها نامگذاری نشده است؟!
ابن حجر در کتاب الاصابه ذیل نام عمر،
 بیست و یک نفر از صحابه را نام می‌برد که اسمشان عمر بوده است.
همچنین ذیل نام عثمان، بیست شش نفر از صحابه را نام می‌برد که اسمشان عثمان بوده است.
آیا می‌شود گفت همة این نامگذاری‌ها به خاطر علاقه به خلفاء بوده است؟
امیرالمؤمنین(ع) در علت نامگذاری یکی از فرزندانشان را به نام عثمان فرمودند:
انّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون.[35]
فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم.
در نتیجه نامگذاری فرزندان امیرالمؤمنین(ع) به نام‌های ابوبکر و عمر و عثمان نه تنها ربطی به خلفاء ندارد بلکه هیچ دلیلی بر روابط خوب اهل بیت(ع) با دستگاه خلافت نخواهد بود.سؤال 26مگر حضرت علی(ع) حقّ خود را مطالبه نکرد؟
کسانی که می‌گویند اگر حضرت علی(ع) حقّی در خلافت داشت چرا خود آن حضرت از آن حرفی نزد، آیا صحیح بخاری و مسلم را خوانده‌اند؟ آنجا که به نقل از حضرت علی(ع) خطاب به ابوبکر می‌نویسد:
و لکنّا کنّا نری لنا فی هذا الامر نصیباً فاستبدّ علینا.[36]
ما در امر خلافت سهمی داشتیم ولی شما بر ما استبداد کردید.
سؤال 27آیا صحابه به پیامبر(ص) بی ادبی کردند یا صحیح بخاری دروغ می‌گوید؟
صحابه پرستانی که معتقدند همة صحابة پیامبر عادل بودند و پیروی از هر یک آنان باعث هدایت است آیا تا به حال این حدیث را از صحیح بخاری شنیده‌اند؟
عن جابر قال: أقبلت عیر و نحن نصلّی مع النّبی الجمعة فانفضّ الناس إلاّ إثنی عشر رجلاً فنزلت هذه الآیة: (و إذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إلیها و ترکوک قائماً).[37]
جابر می‌گوید: ما با رسول اکرم(ص) در حال برگزاری نماز جمعه بودیم، کاروانی (تجاری) آمد. همة صحابه، پیامبر را تنها گذاشتند و به سوی کاروان رفتند مگر دوازده نفر. سپس این آیه نازل شد: هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می‌شوند و به سوی آن می‌روند و تو را ایستاده به حال خود رها می‌کنند.
جای شگفتی است، صحابه‌ای که این قدر رعایت ادب را نکرده و پیامبر را در نماز جمعه و در حال خطبه خواندن رها کردند و به سوی کاروان تجاری شتافتند، 
آیا لیاقت دارند که از آنان پیروی کنیم؟
سؤال 28آیا گروهی از صحابه که به عایشه تهمت زنا زدند راستگو بودند؟
کسانی که می‌گویند همة صحابه عادل و راستگو بودند و تمام گفته‌های آنان را باید بدون تحقیق پذیرفت، آیا این آیة شریفه را ندیده‌اند که خداوند می‌فرماید:
(إن الذین جاؤوا بالإفک عصبة منکم).[38]
کسانی که تهمت عمل نامشروع را به همسر پیامبر زدند از خود شما (اصحاب) هستند.
آیا صحابه‌ای که چنین تهمتی را به همسر رسول خدا(ص) زدند راستگو بودند یا دروغگو؟
اگر دروغگو باشند که عادل نیستند. 
و اگر راستگو باشند آیا شما معتقدید که عایشه مرتکب زنا شده است؟
البته شیعه معتقد است همسران هیچیک از پیامبران اهل زنا نبودند و این تهمت از طرف رهبران اهل تسنن به همسر رسول خدا وارد شده است.
سؤال 29برخی از صحابه دروغگو و فاسق هستند یا قرآن اشتباه کرده؟
خداوند در قرآن می‌فرماید:
(إن جاءکم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین).[39]
ای کسانی که ایمان آوردید اگر فاسقی برای شما خبر آورد جستجو کنید.
مفسران[40] و محدثان می‌نویسند: این آیه به مناسبت دروغی بود که ولید بن عقبه (صحابی) به پیامبر(ص) گفت، نازل شده است.
آیا دروغگویی به عدالت صدمه وارد نمی‌کند؟
اگر واقعا صحابه هم دروغ می‌گفتند آیا می‌شود به همة آنان اطمینان کرد و دین خدا و سنت پیامبر را از آنان گرفت؟
با وجود اهل بیت پیامبر(ص) که به نصّ آیة تطهیر، معصوم از هر گناهی هستند و هرگز گناه و اشتباه نمی‌کنند و به یقین، اسلام واقعی و سنت پیامبر را بدون کم و زیادی در اختیار ما قرار می‌دهند آیا اجازه داریم دین خود را از صحابة پیامبر بگیریم در حالی که به نص آیة قرآن، دروغگو و فاسق هستند و نمی‌توان به آنها اطمینان کرد؟!سؤال 30خطاب آیات نفاق با کیست؟
کسانی که همة صحابة پیامبر را عادل و راستگو و اهل بهشت می‌دانند، آیا تا به حال قرآن خوانده‌اند؟
آیا می‌دانند سوره منافقین و آیات نفاق در شأن چه کسانی نازل شده است؟
آیا مخاطب این آیات غیر از کسانی هستند که در اطراف پیامبر و به عنوان صحابی معروف بودند؟
آیا باز هم می‌شود گفت: به تمام صحابة پیامبر بدون تحقیق در اعمال و رفتارشان باید اطمینان کرد و اسلام و سنت پیامبر را باید از آنها گرفت؟سؤال 31آیا صحابه، قصد کشتن پیامبر(ص) را داشتند؟
این مطلب که برخی از صحابه قصد داشته‌اند رسول خدا(ص) را ترور کنند، از دیدگاه شیعه و سنی قطعی است.
خداوند در قرآن می‌فرماید:
(یحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد إسلامهم و همّوا بما لم ینالوا...).[41]
منافقان به نام خدا سوگند یاد می‌کنند که چیز بدی نگفتند (چنان نیست) آنان سخنان کفرآمیز بر زبان آوردند و بعد از اسلام آوردن، کافر شدند و تصمیماتی اتخاذ کردند که موفق به انجام آن نشدند (سوء قصد به جان رسول خدا).
بسیاری از مفسرین اهل سنت در تفسیر (و همّوا بما لم ینالوا) گفته‌اند که مراد کسانی هستند که قصد داشتند در بازگشت از جنگ تبوک رسول خدا(ص) را ترور نمایند.
سیوطی جریان را این‌گونه نقل کرده است:
عروه می‌گوید: هنگامی که رسول الله(ص) با مسلمین از تبوک مراجعت می‌کردند و در راه مدینه به سیر خود ادامه می‌داد، گروهی از اصحاب آن حضرت، اجتماعی کردند و تصمیم گرفتند که آن جناب را در یکی از گردنه‌های بین راه، به طور مخفیانه از بین ببرند. و در نظر داشتند که با آن حضرت از راه عقبه حرکت کنند.
پیغمبر اکرم(ص) از این تصمیم خائنانه آنان مطلع شدند و فرمودند: هر کس میل دارد از راه بیابان برود؛ زیرا که آن راه وسیع است و جمعیت به آسانی از آن می‌گذرد، حضرت رسول(ص) هم از راه عقبه که منطقه کوهستانی بود به راه خود ادامه داد، اما آن چند صحابه که اراده قتل پیغمبر را داشتند برای این کار مهیا شدند، و صورت‌های خود را پوشانیدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود، حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر در خدمتش باشند، و به عمار فرمود: مهار شتر را بگیرد و حذیفه همه او را سوق دهد، در این‌ هنگام که راه می‌رفتند ناگهان صدای دویدن آن جماعت را شنیدند، که از پشت سر حرکت می‌کنند و آنان حضرت رسول را در میان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملی کنند.
پیغمبر اکرم(ص) از این جهت به غضب آمد، و به حذیفه امر کرد که آن جماعت منافق را از آن جناب دور کند، حذیفه به طرف آنها حمله کرد و با عصائی که در دست داشت، بر صورت مرکب‌های آنها زد و خود آنها را هم مضروب کرد، و آنها را شناخت، پس از این جریان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهمیدند که حذیفه آنان را شناخت و مکرشان آشکاکر شده است، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمین رسانیدند و در میان آنها داخل شدند.
بعد از رفتن آنها حذیفه خدمت حضرت رسول(ص)، رسید، و پیامبر فرمود: حرکت کنید، و با شتاب از عقبه خارج شدند، و منتظر بودند تا مردم برسند، پیغمبر اکرم(ص) فرمود: ای حذیفه شما این افراد را شناختید؟ عرض کرد: مرکب فلان و فلان را شناختم، و چون شب تاریک بود، و آنها هم صورت‌های خود را پوشیده بودند، از تشخیص آنها عاجز شدم.
حضرت فرمود: فهمیدید که اینها چه قصدی داشتند و در نظر داشتند چه عملی انجام دهند؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستیم، گفت: این جماعت در نظر گرفته بودند از تاریکی شب استفاده کنند و مرا از کوه به زیر اندازند، عرض کردند:
یا رسول الله! امر کنید تا مردم گردن آنها را بزنند، فرمود: من دوست ندارم مردم بگویند که محمد اصحاب خود را متهم می‌کند و آنها را می‌کشد، سپس رسول خدا آنها را معرفی کرد و فرمود: شما این موضوع را ندیده بگیرید و ابراز نکنید.[42]سؤال 32آیا ابوبکر و عمر و عثمان، قصد داشتند پیامبر(ص) را ترور کنند؟
ابن حزم اندلسی اعتراف می‌کند که ابوبکر و عمر و عثمان قصد کشتن پیامبر را داشته‌اند.
وی حدیث را از ولید بن جُمیع این‌گونه نقل کرده است:
إنّ أبابکر و عمر و عثمان و طلحة و سعد بن ابی وقاص أرادوا قتل النبی و إلقاءه من العقبة فی تبوک.[43]
ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و سعد بن ابی وقاص در تبوک تصمیم گرفتند پیامبر را از کوه‌ها در عقبه پایین بیندازند و حضرت را به قتل برسانند.
گرچه ابن حزم این حدیث را به خاطر وجود ولید بن جُمیع تضعیف کرده است اما با مراجعه به سایر کتب رجالی معتبر اهل تسنن، معلوم می‌شود که او شخصی راستگو و احادیثش صحیح است. اضافه بر اینکه مسلم در صحیحش دو مرتبه از ولید بن جُمیع حدیث نقل کرده است و ابن بهترین دلیل بر معتبر بودن احادیث وی می‌باشد؛ زیرا اهل تسنن معتقدند تمام رجال و تمام روایات کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم صحیح و معتبر است.سؤال 33آیا سنت پیامبر(ص) را از صحابه‌ای بگیریم که با پیامبر مخالفت می‌کردند؟
آیا خبر دارید بعضی از همین صحابه‌ای که شما این قدر در نقل فضائل آنها افراط می‌کنید در حدیبیه چه عملکردی داشتند؟
در سال ششم هجری رسول اکرم(ص) به قصد انجام عمره راهی مکه شدند، ولی به خاطر مشکلاتی که قریش به وجود آورد، مصلحت ندیدند که آن سال برای انجام عمره وارد مکه شوند لذا پیمان صلحی را با کفار امضا کردند. این تصمیم رسول اکرم(ص) بر اکثر اصحابی که همراه آن حضرت بودند سنگین تمام شد زیرا آنها علاقه به جنگ داشتند، لذا وقتی که صلحنامه امضا شد بنابر آنچه بخاری نقل کرده رسول اکرم (ص) خطاب به اصحاب فرمودند:
قوموا فانحروا ثم إحلقوا. قال: فوالله ما قام منهم رجل حتی قال ذلک ثلاث مرّات، فلمّا لم یقم منهم أحد دخل علی أم سلمه فذکر لها ما لقی الناس.[44]
برخیزید و شترها را قربانی کنید، سپس سر بتراشید. راوی می‌گوید: به خدا قسم هیچ‌یک از صحابه برنخواستند تا اینکه رسول اکرم همین دستور را سه مرتبه تکرار فرمودند. بعد از آنکه کسی از آن حضرت اطاعت نکرد رسول اکرم بر ام سلمه وارد شد و جریان را (به عنوان درد دل) برای او نقل فرمود.
صحابه پرستانی که به دروغ خود را اهل سنت نامیده‌اند، آیا شما دستورات پیامبر اکرم را جزء سنت آن حضرت نمی‌دانید؟
چرا از کسانی پیروی می‌کنید که نسبت به سنت پیامبر بی اعتنایند و از اوامر آن حضرت سرپیچی می‌کنند؟
شما اهل سنت پیامبر هستید یا اهل سنت صحابه؟سؤال 34اگر کسی در نبوت پیامبر(ص) شک کند، مسلمان است؟
آیا به شما گفته‌اند که خلیفة دوم در جریان حدیبیه در نبوت پیامبر(ص) شک کرد؟
بخاری در ضمن شرح جریان حدیبیه از عمر بن الخطاب نقل می‌کند که گفت:
فأتیت نبیّ الله فقلت: ألست نبیّ الله حقّاً؟ قال: بلی. قلت: ألسنا علی الحقّ و عدوّنا علی الباطل؟ قال: بلی. قلت: فلمَ نعطی الدنیّة فی دیننا؟ إذاً قال: إنّی رسول الله و لست أعصیه...[45]
عمر می‌گوید: نزد پیامبر رفتم و به او گفتم آیا تو پیامبر بر حقّ نیستی؟ پیامبر فرمود: چرا هستم. سپس به او گفتم: آیا ما به حقّ و دشمنان ما بر باطل نیستید؟ پیامبر فرمود: همین طور است. سپس گفتم: چرا در دینمان خار و ذلیل شویم؟ آنگاه پیامبر فرمود: من رسول خدایم و او را معصیت نمی‌کنم.
اگر کسی به نبوت رسول اکرم(ص) به طور کامل اعتقاد داشته باشد آیا این‌طور با شک و تردید سؤال می‌کند؟
جواب پیامبر خود حاکی از این است که سؤال کننده در رسالت آن حضرت دچار شک و تردید شده، چون پیامبر در جواب عمر، با تأکید بر رسالت خود می‌فرمایند:
«انّی رسول الله و لست أعصیه».
من پیامبر خدایم و او را معصیت نمی‌کنم.
اگر واقعا خلیفة دوم در نبوت پیامبر شک نداشت، بیان این جمله از رسول اکرم(ص) لغو و بیهوده است. و رسول الله کار لغو نمی‌کند.
در ادامه باز عمر از کلمات پیامبر قانع نمی‌شود و گویا فرمایش آن حضرت را معتبر نمی‌داند، لذا نزد ابوبکر رفته و از او همان سؤالاتی را که از پیامبر پرسیده دوباره می‌پرسد:
فأتیت ابابکر فقلت: یا ابابکر ألیس هذا نبیّ الله حقّاً؟ ...إذا قال: أیّها الرجل إنّه لرسول الله و لیس یعصی ربّه.
عمر می‌گوید: سپس نزد ابابکر رفتم و گفتم: ای ابابکر آیا این شخص پیامبر بر حقّ نیست؟ ابوبکر گفت: همینطور است... تا اینکه ابابکر به من گفت: ای مرد او رسول الله است و معصیت خدا نمی‌کند.
کسی که این‌گونه از پیامبر سؤال می‌کند و قانع نمی‌شود و دوباره نزد ابوبکر می‌رود و عیناً همان سؤالات را تکرار می‌کند، آیا به رسالت پیامبر اعتقاد دارد؟
کسی که جواب پیامبر را نمی‌پذیرد و همان سؤالات را از دیگری می‌پرسد آیا می‌توان گفت معتقد به رسول الله است؟
جالب اینجاست که ابوبکر هم فهمید که خلیفة دوم در نبوت پیامبر دچار تردید شده لذا او هم تأکید می‌کند که:
ایّها الرجل انّه لرسول الله و لیس بعصی ربه.
ای مرد او پیامبر خداست و معصیت نمی‌کند.
گرچه همین حدیثی که از بخاری نقل کردیم اثبات کرد که عمر بن الخطاب در نبوت پیامبر شک کرده است اما سایر منابع اهل تسنن کلماتی را از عمر نقل کرده‌اند که خودش به طور آشکار به این مسأله اعتراف کرده است.
سیوطی و دیگران این کلمات را نیز در حدیبیه از عمر نقل کرده‌اند که گفت:
فقال عمر بن الخطاب: و الله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ.[46]
عمر گفت: به خدا قسم از روزی که اسلام آوردم (در نبوت پیامبر) شک نکردم مگر امروز.
نبوت یکی از اصول دین است که همة مسلمین آن را قبول دارند و اگر کسی در یکی از اصول دین شک کند مسلمان نیست و کافر خواهد بود.
با توجه به حدیثی که از صحیح بخاری نقل کردیم آیا عمر بن الخطاب به خاطر شک در نبوت، کافر است یا صحیح بخاری دروغ می‌گوید؟!سؤال 35آیا خبر دارید عمر بن الخطاب که به دروغ او را شجاع نامیده‌اند از جنگ‌ها فرار می‌کرده؟
برخی از اصحاب پیامبر، در جنگ‌های مختلف پا به فرار گذاشته و رسول اکرم را تنها گذاشتند.
یکی از آن فراریان عمر بن الخطاب است.
بخاری در صحیحش به نقل از ابا قتاده آنجا که جنگ حنین را تشریح می‌کند می‌نویسد:
و انهزم المسلمون و انهزمت معهم فإذاً بعمر بن الخطاب فی الناس.[47]
در حنین همة صحابه فرار کردند و من هم با آنان فرار کردم که در این حال عمر بن الخطاب را میان فراریان دیدم.
آیا این همان شجاعتی است که پیروانش برای او نقل می‌کنند؟!سؤال 36باز هم فرار؟!
صحابه در برخی از جنگ‌ها غیر از حنین نیز فرار کرده و پیامبر(ص) را تنها گذاشتند.
بخاری می‌نویسد:
و أقبلوا منهزمین... و لم یبق مع النبیّ غیر إثنی عشر رجلاً.[48]
در جنگ احد همة صحابه فرار کردند و غیر از دوازه نفر کسی دیگر با پیامبر نبود.سؤال 37قرآن دربارة فراریان از جنگ چه می‌گوید؟
با توجه به آنچه صحیح بخاری از فرار صحابه نقل کرد و با دقت در این آیة شریفه که خداوند می‌فرماید:
(و من یولهم یومئذ دبره إلا متحرفا لقتال أو متحیزا إلی فئة فقد باء بغضب من الله و مأواه جهنم و بئس المصیر).[49]
هر که در روز جنگ به آنها پشت نمود و فرار کرد به طرف خشم و غضب خداوند روی آورده و جایگاهش دوزخ است که بدترین منزل خواهد بود مگر آنکه از سمت راست به سمت چپ، یا از قلب لشکر به دو طرف برای مصالح جنگی برود یا از فرقه‌ای به کمک فرقه‌ای دیگر بشتابد.
با وجود اینکه بسیاری از صحابه در جنگ‌های مختلف فرار می‌کردند و قرآن نیز وعده آتش به آنان داده، آیا می‌توان همة صحابه را عادل دانست و بدون تحقیق و بررسی، تمام گفتار و کردار آنان را دین قلمداد کرد و چشم بسته از آنان پیروی نمود؟!سؤال 38برخی از صحابه مرتد شدند یا صحیح بخاری دروغ می‌گوید؟
کسانی که نسبت به اصحاب پیامبر تعصب نشان می‌دهند و همة آنها را عادل می‌دانند و دین خود را از آنان می‌گیرند، آیا این حدیث صحیح بخاری را خوانده‌اند؟
آنجا که به نقل از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کند:
إنّ إناساً من أصحابی یؤخذ بهم ذات الشمال فأقول: أصحابی أصحابی. فیقال: أنّهم لم یزالوا مرتدین علی أعقابهم منذ فارقتهم.[50]
پیامبر فرمودند: گروهی از اصحاب من را در قیامت به سمت جهنم می‌برند و من می‌گویم: اصحابم اصحابم، گفته می‌شود اینها بعد از تو مرتد شدند.
آیا باز هم می‌شود به همة صحابه خوش‌بین بود و هرآنچه را گفته‌اند و عمل کرده‌اند را بدون تحقیق پذیرفت؟
آیا معقول است دین‌مان را از صحابه‌ای بگیریم که طبق این حدیث بسیاری از آنان بعد از پیامبر مرتد شدند؟!سؤال 39آیا شما از صحابه شرابخوار پیروی می‌کنید؟!
اهل تسنن معتقدند که پیامبر اکرم(ص) در ضمن حدیثی می‌فرماید:
أصحابی کالنّجوم بأیّهم إقتدیتم إهتدیتم.[51]
اصحاب من مانند ستارگانند، از هر یک پیروی کنید هدایت می‌شوید.
صحیح بخاری حدیث نقل کرده که ولید بن عقبه (صحابی) شراب خورد و عثمان دستور داد او را هشتاد ضربه تازیانه بزنند.
آیا به نظر شما اگر کسی از او پیروی کند و شراب بخورد هدایت شده؟سؤال 40صحابة زناکار قابل پیروی است؟
صحیح مسلم حدیثی نقل کرده است که پیامبر(ص) یکی از صحابه را به خاطر زنای محصنه سنگسار کرد.
عن أبی هریرة انه قال: أتی رجل من المسلمین رسول الله و هو فی المسجد. فناداه فقال: یا رسول الله إنی زنیت. فأعرض عنه. فتنحی تلقاء وجهه فقال له یا رسول الله إنّی زنیت فأعرض عنه حتی ثنی ذلک علیه أربع مرّات فلمّا شهد علی نفسه أربع شهادات، دعاه رسول الله فقال: إبک جنون؟ قال: لا. قال: فهل أحصنت؟ قال: نعم. فقال رسول الله: إذهبوا به فأرجموه.[52]
ابو هریره می‌گوید: پیامبر در مسجد بودند که یکی از اصحاب، خدمت آن حضرت رسید. صدایش را بلند کرد و گفت: یا رسول الله من زنا کردم.
پیامبر اکرم اعتنایی نکرد. تا اینکه چهار مرتبه بر زنا اعتراف کرد، پس از آن پیامبر خطاب به آن صحابی فرمودند: آیا دیوانه‌ای؟ گفت: نه. پیامبر فرمودند: آیا مرتکب زنای محصنه شدی؟ پاسخ داد: آری. سپس پیامبر فرمودند: او را ببرید و سنگسار کنید.
برادران اهل تسنن! آیا باز هم معتقدید که همة صحابة پیامبر مانند ستارگانند و از هر کدام پیروی کنید هدایت می‌شوید؟!
آیا شما دینتان را از این صحابة بی‌دین گرفته‌اید؟!
آیا عقل شما حکم نمی‌کند که به خاطر وجود چنین افراد فاسدی نباید به همة صحابه اعتماد کرد؟
چرا اهل بیت پاک پیامبر(ص) را رها کرده و به این‌گونه افراد فاسق فاسد اقتدا کرده‌اید؟سؤال 41باز هم شرابخواری صحابه؟
محمد بن جریر طبری این عالم توانمند و معتبر اهل تسنن نقل کرده است که آیة تحریم خمر سه مرتبه نازل شد و در هر مرتبه باز برخی از اصحاب پیامبر شراب می‌خوردند. بعد از اینکه برای دومین مرتبه آیة تحریم خمر نازل شد، خبر به پیامبر اکرم(ص) رسید که یکی از صحابه شراب خورده و بر کشته شدگان از کفار در جنگ بدر نوحه سرایی می‌کند:
حتّی شربها رجل فجعل ینوح علی قتلی بدر، فبلغ ذلک رسول الله فجاء فزعاً یجرّ ردائه من الفزع حتی انتهی البه... فرفع رسول الله شیئاً کان بیده لیضربه قال: أعوذ بالله من غضب الله و رسوله فأنزل الله تحریمها: (یا أیها الذین آمنوا إنما الخمر (الی قوله) فهل أنتم منتهون) فقال عمر بن الخطاب: انتهینا انتهینا.
تا اینکه بعد از تحریم دوم فردی از صحابه شرب خمر کرد و بر کشته شدگان بدر نوحه سرایی می‌کرد، خبر به رسول اکرم رسید. حضرت با عصبانیت به راه افتادند به‌گونه‌ای که عبای حضرت از شدت عصبانیت به زمین کشیده می‌شد تا اینکه به آن شخص رسیدند، چیزی را بلند کردند تا او را بزنند، گفت: پناه می‌برم از غضب خدا و رسولش. در اینجا بود که برای سومین بار آیة تحریم خمر نازل شد تا آنجا که خداوند فرمود: آیا خودداری خواهید کرد؟
عمر بن الخطاب گفت: از نوشیدن شراب خودداری می‌کنیم، خودداری می‌کنیم.سؤال 42آیا می‌دانید پیامبر(ص) می‌خواستند عمر بن الخطاب را به خاطر شرابخواری کتک بزنند؟
آیا تا به حال به مردم گفته‌اید که زمخشری این عالم بزرگ و معتبر اهل تسنن، نام آن صحابی که به خاطر شرب خمر رسول اکرم(ص) را به غضب آورد تا آنجا که پیامبر می‌خواستند او را کتک بزنند، فاش کرده است؟
گرچه طبری و دیگران همین جریان را نقل کرده‌اند اما به خاطر حفظ آبروی خلیفه از آوردن نام او خودداری کرده‌اند.
زمخشری می‌نویسد:
فشربها من شرب من المسلمین حتی شربها عمر بن الخطاب... ثم قعد ینوح علی قتلی بدر... فبلغ ذلک رسول الله فخرج مغضباً یجرّ ردائه فرفع شیئاً کان فی یده لیضربه فقال: أعوذ بالله من غضب الله و رسوله فأنزل الله تعالی: انما یرید الشیطان... إلی قوله: فهل أنتم منتهون. فقال عمر: انتهینا.[53]
بعد از آنکه برای دومین مرتبه آیة تحریم شرب خمر نازل شد، همچنان برخی از صحابه شراب می‌خوردند، تا اینکه عمر بن الخطاب شراب خورد و در حال مستی بر کشته شدگان جنگ بدر نوحه سرایی می‌کرد. خبر به رسول اکرم رسید. پیامبر آنچنان غضبناک شدند که در هنگام راه رفتن عبای آن حضرت روی زمین کشیده می‌شد؛ پیامبر چیزی را بلند کردند تا عمر را بزند، عمر گفت: به خدا پناه می‌برم از غضب خدا و رسولش. سپس این آیه نازل شد... تا آنجا که خداوند فرمود: آیا خودداری خواهید کرد؟ عمر گفت: از نوشیدن شراب خودداری می‌کنیم.سؤال 43آیا خلیفة دوم تا روزهای آخر عمرش شراب می‌خورده؟
احمد بن حنبل از عبدالله بن عمر این حدیث را نقل کرده است:
فقال سالم: فسمعت عبدالله بن عمر یقول: قال عمر: إرسلوا إلی طبیبنا ینظر جرحی هذا. قال: فأرسلوا إلی طبیب من العرب فسقی عمر نبیذاً فشبّه النبیذ بالدّم من الطعنة التی تحت السرّة.[54]
سالم می‌گوید: از فرزند عمر شنیدم که گفت: پدرم عمر بن الخطاب فرستاد تا دکتر او را حاضر کرده تا به جراحتش (همان جراحتی که ابو لؤلؤ به او زد) نگاهی بیندازد. طبیب شراب به عمر داد و او خورد و از آن جراحتی که زیر نافش ایجاد شده بود، خون همراه شراب خارج شد.
ابن سعد در طبقات همین جریان را نقل کرده است اما با این اضافه که بعد از آنکه عُمر مجروح شد، مردم به خلیفه گفتند:
یا امیرالمؤمنین لو شربت شربةً، فقال: إسقونی نبیذاً و کان من أحبّ الشراب الیه.[55]
مردم گفتند: ای خلیفه خوب است مایعی بخوری. عمر گفت: برای من شراب بیاورید. راوی می‌گوید: شراب دوست داشتنی‌ترین نوشیدنی نزد عمر بوده است.
آیا در این زمان هنوز آیة تحریم شرب خمر نازل نشده بود؟
برادران اهل تسنن! با توجه به حدیثی که نقل می‌کنید و پیروی از همة صحابه را باعث هدایت می‌دانید و با دقت در این اعمال و رفتار برخی از صحابه و حتی خلیفة دوم که به شرابخواری مشغول بودند آیا شما پیروی از آنها را باعث هدایت می‌دانید؟
آیا مسلمانان اجازه دارند به تبعیت از اصحاب پیامبر و مخصوصاً عمر بن الخطاب شراب بنوشند؟!سؤال 44آیا عایشه، عثمان را کافر خوانده است؟
کسانی که نسبت به توهین به صحابه حساسیت نشان می‌دهند تا آنجا که توهین کننده را کافر می‌خوانند آیا خبر دارند که أم المؤمنین عایشه به خلیفة سوم جسارت می‌کرده و حتی او را کافر خطاب کرده است؟
بعد از کشته شدن عثمان، یکی از کسانی که به بهانه خون عثمان، میان مسلمین تفرقه انداخت و مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستاد، عایشه بود. در حالی که خودش جزء مهمترین کسانی بود که مردم را علیه عثمان تحریک می‌کرد تا عثمان کشته شد.
طبری می‌نویسد:
و هی تقول: قتل والله عثمان مظلوماً و الله لأطلبنّ بدمه فقال لها إبن أم کلاب و لم فو الله إنّ أوّل من أمال حرفه لأنت و لقد کنت تقولین أقتلوا نعثلاً فقد کفر.[56]
عایشه می‌گفت: به خدا قسم عثمان مظلوم کشته شد و خون او را مطالبه خواهم کرد. ابن ام کلاب به عایشه گفت: عایشه! به خدا قسم اولین کسی که با عثمان مخالفت کرد تو بودی. تو همواره خطاب به عثمان می‌گفتی: بکشید این کفتار پیر را که کافر شده است.
(حال چطور از او دفاع می‌کنی؟)سؤال 45آیا عمر بن الخطاب در حضور پیامبر(ص) به یکی از صحابه فحش داد؟
مسلم در صحیحش می‌نویسد:
عمر بن الخطاب در حضور پیامبر به حاطب بن أبی بَلتَعه (یکی از صحابی جلیل القدر اهل بدر) ناسزا گفت و او را منافق خواند و خواست او را گردن بزند.[57]
برادران اهل تسنن! مگر شما حدیث نقل نکردید که پیروی از همة صحابه باعث هدایت است؟
اگر کسی به خلیفة دوم اقتدا کند و به اصحاب پیامبر توهین نماید آیا هدایت شده است؟سؤال 46توهین عثمان به صحابة پیامبر(ص)؟
آیا می‌دانید خلیفة سوم عثمان بن عفان چه فحش‌های زشتی به جناب عمّار یاسر این صحابة جلیل القدر پیامبر داده است؟
آیا شنیده‌اید که عثمان بن عمار گفته است:
یا عاضّ إیر أبیه.[58]
ای کسی که آلت پدرت را به دندان می‌گیری.
البته توهین‌های خلیفه به همین چند جمله خلاصه نمی‌شود بلکه وی به جناب ابن مسعود، ابوذر و سایر اصحاب پیامبر نیز جسارت‌هایی کرده است که پرداختن به موارد آن این جزوه را از اختصار خارج می‌کند. انشاء الله نمونه‌هایی از جسارت‌های صحابه به یکدیگر را در کتابی مستقل به چاپ خواهیم رساند تا همگان بدانند برخی از اصحاب پیامبر و حتی خلفاء رعایت ادب را نمی‌کردند و گاه و بی‌گاه لب به دشنام یکدیگر می‌گشودند.سؤال 47آیا عایشه معاویه را لعنت می‌کرد؟
آیا خبر دارید عایشه بعد از هر نماز معاویه را لعنت می‌کرده است؟ ابن أثیر جریان را این‌گونه نقل کرده است:
فلمّا بلغ ذلک (قتل محمد بن ابی بکر) عائشة جزعت علیه جزعاً شدیداً و قتنت فی دبر الصلاة تدعوا علی معاویة.[59]
وقتی خبر کشته شدن محمد بن ابی بکر به عایشه رسید بسیار ناراحت شد و بعد از هر نماز معاویه را لعنت می‌کرد.
برادران اهل تسنن! با توجه به آنچه نقل شد، چرا هنگامی که به صحابه توهین می‌شود عصبانی شده و حکم کفر و قتل صادر می‌کنید؟
مگر نه این است که خودتان حدیث نقل کردید که پیروی از همة صحابة پیامبر باعث هدایت است؟
اگر فحش دادن به صحابه کفر است، آیا جرأت می‌کنید عمر بن الخطاب و عایشه و عثمان و سایر صحابه‌ای که در موارد گوناگون به یکدیگر توهین می‌کردند را کافر بدانید؟!سؤال 48آیا می‌دانید صحابه در حضور پیامبر(ص) با هم کتک‌کاری می‌کردند؟
کسانی که صحابة پیامبر را آن‌قدر بالا برده‌اند که گویا آنها را می‌پرستند، آیا خبر دارند که همین صحابه گاهی در حضور رسول خدا(ص) با هم کتک‌کاری می‌کردند؟
بخاری جریان را این‌گونه نقل می‌کند:
در حضور پیامبر گروهی از صحابه بعد از آنکه هر چه فحش خواستند نثار هم کردند، با دست و چوب و لنگه کفش به جان هم افتادند.[60]
آیا باز هم می‌توان این حدیث دروغ را باور کرد که به پیامبر نسبت داده‌اند که آن حضرت فرموده:
اصحاب من مانند ستارگانند از هر کدام پیروی کنید هدایت می‌شوید!!!سؤال 49دعوای ابوبکر و عمر در حضور پیامبر(ص)
آیا شنیده‌اید که ابوبکر و عمر بن الخطاب در حضور پیامبر با هم دعوا کردند به حدی که صدای آن دو بالا رفت سپس آیة نازل شد؟
بخاری جریان را این‌گونه نقل کرده است:
قال ابوبکر: ما أردت إلاّ خلافی. قال عمر: ما أردت خلافک فتماریا حتّی ارتفعت أصواتهما فنزل فی ذلک: (یا أیها الذین آمنوا لا تقدّموا بین یدی الله و رسوله) حتی انقضت.[61]
بعد از آنکه ابوبکر کسی را برای امیر بودن به پیامبر معرفی کرد و عمر کسی دیگر را، ابوبکر خطاب به عمر بن الخطاب گفت: تو همیشه قصد مخالفت با من را داری. عمر گفت: چنین نیست. دعوای آنها شدت یافت تا اینکه صدایشان بلند شد و این آیه نازل شد.
 
 
 
[1] . سوره بقره: 124.
[2] . سوره ص: 26.
[3] . سوره طه: 29.
[4] . سوره بقره: 30.
[5] . صحیح بخاری: 5 / 67 خ 190، کتاب فضائل اصحاب النبی، فضائل ابوبکر.
[6] . المحلی، ابن حزم اندلسی: 90 / 345، مسأله 1768، کتاب احکام الوصایا، اقوال المتاخرین فی حکم الوصیة بعتق اکثر من الثلث.
[7] . المنصف، ابن شیبه: 7 / 433، ح 37034، کتاب المغازی، باب ما جائ فی خلافة أبی بکر و سیرته فی الردة.
[8] . عقد الفرید، ابن عبد ربه، 4 / 259 ـ 260، کتاب العسجدة الثانیة فی الخلفاء و تواریخهم أیامهم، الذین تخلفوا عن بیعة ابی بکر.
[9] . تفسیر در المنثور، سیوطی: 5 / 50 ذیل آیة 36 سوره نور.
[10] . انساب الاشراف، بلاذری: 20 / 268، امر السقیفة.
[11] . این اعتراف ابوبکر در منابع متعددی نقل شده که ما به یک منبع کفایت می‌کنیم: تاریخ طبری: 2 / 619 حوادث سال 13 هجری، ذکر اسماء قضاته و کتابه.
[12] . صحیح بخاری: 5 / 252 ح 704، کتاب المغازی، اواخر باب غزوه خیبر.
[13] . صحیح بخاری: 8 / 587، کتاب المحاربین من اهل الکفر و الرده، باب رجم الحبلی من الزنا اذا أحصنت.
[14] . صحیح بخاری: 5 / 252، حدیث 704، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.
[15] . اثبات الوصیة، مسعودی شافعی: 124، فی خلافة ابابکر و عمر بن الخطاب.
[16] . صحیح بخاری، 5 / 252 ح 704، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.
[17] . صحیح مسلم: 1903، 40، حدیث 94، فضائل الصحابة،، باب مناقب فاطمة.
[18] . سوره احزاب: 57.
[19] . تاریخ بغداد، خطیب بغدادی: 13 / 188، رقم 7165، شرح حال معلی بن عبدالرحمان الواسطی.
[20] . تاریخ طبرسی، 2 / 63، ذکر الخبر عما کان من امر نبی الله.
[21] . مسند احمد بن حنبل: 1 / 331، مسند ابن عباس.
[22] . الفردوس، دیلمی: 2 / 191، حدیث 2952، باب الخاء.
[23] . شواهد التنزیل، حاکم حسکانی: 2 / 201 ـ 202 ذیل آیة اول سورة تحریم. کفایة الطالب. کنجی شافعی: 260 باب 62، مناقب ابن مغازلی: 266 حدیث 313، باب قوله انظروا الی هذا الکوکب.
به دلیل رعایت اختصار از منعکس کردن تصویر دو کتاب اخیر خودداری نمودیم و تنها تصویر کتاب اول را آورده‌ایم.
[24] . صحیح بخاری: 1 / 120 ح 112، کتاب العلم، باب کتابة العلم.
[25] . سوره نجم: 3 و 4.
[26] . سوره حشر: 7.
[27] . شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: 12 / 20، خطبه 223، نکت من کلام عمر و سیرته.
[28] . فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی: 1 / 169، کتاب العلم، باب کتابة العلم.
[29] . تاریخ طبری: 2 / 618، حوادث سال 13 هجری، تاریخ ابن خلدون، 2 / 85 ـ 86 ، خلافة عمر.
[30] . کنز العمال، متقی هندی، 1 / 183، حدیث 929، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة.
[31] . صحیح مسلم: 3 / 1379، حدیث 49، کتاب الجهاد و السیر، باب حکم الفیء.
[32] . صحیح بخاری: 5 / 252، حدیث 704، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر.
[33] . انساب الاشراف، بلاذری: 20 / 413، ولد علی بن ابی طالب.
[34] . سیر اعلام النبلاء، ذهبی: 40 / 134، شرح حال عمر بن علی بن ابی طالب.
[35] . مقاتل الطالبیین، ابو الفرج اصفهانی: 55، شرح حال عثمان بن علی بن ابی طالب.
[36] . صحیح بخاری: 5 / 253، حدیث 706، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، صحیح مسلم: 3 / 1380، حدیث 52، کتاب الجهاد و السیر، باب قول النبی لا نورث ما ترکنا فهو صدقة.
[37] . صحیح بخاری: 3 / 119، حدیث 311، کتاب البیوع، باب قوله تعالی: (إذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا).
[38] . سوره نور: 11.
[39] . سوره حجرات: 6.
[40] . تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر: 4 / 185، ذیل آیة 6 سوره حجرات.
[41] . سوره توبه: 74.
[42] . تفسیر در المنثور، سیوطی: 3 / 259، ذیل آیة 74 سوره توبه.
[43] . المحلی، ابن حزم: 11 / 224، کتاب الحدود، ما ورد فی صفات المنافقین.
[44] . صحیح بخاری: 4 / 381، حدیث 932، کتاب الشروط، باب الشرور فی الجهاد و المصالحة مع اهل الحرب.
[45] . صحیح بخاری: 4 / 381، کتاب الشروط، باب الشروط فی الجهاد و مصالحه مع اهل الحرب.
[46] . تفسیر در المنثور، سیوطی: 6 / 77 ذیل آیة 25 سوره فتح.
[47] . صحیح بخاری: 5 / 273 حدیث 771، کتاب المغازی، باب قوله تعالی: (و یوم حنین إذ أعجبتکم کثرتکم).
[48] . صحیح بخاری: 365 حدیث 986، کتاب التفسیر، سوره آل عمران، باب قوله تعالی (و الرسول یدعوکم فی أخراکم).
[49] . سوره انفال: 16.
[50] . صحیح بخاری: 4 / 596 حدیث 1505، کتاب الانبیاء، باب قوله الله: (و اتخذ الله إبراهیم خلیلاً).
[51] . صحیح بخاری: 50 / 75، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب مناقب عثمان.
[52] . صحیح مسلم: 3 / 1318 حدیث 1691، کتاب الحدود، باب رجم الثیب فی الزنا.
[53] . ربیع الابرار، زمخشری: 1 / 51، باب اللهو و اللعب و اللذات و القصف و ذکر التبذیر و ما یتصل به.
[54] . مسند احمد بن حنبل: 1 / 42، مسند عمر بن الخطاب، و نیز ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق 44 / 414، رقم 6 / 52، شرح حال عمر بن الخطاب.
[55] . طبقات ابن سعد، محمد بن سعد: 3 / 267 ـ 270، طبقات البدریین من المهاجرین، طبقه اولی، ذکر استخلاف عمر.
[56] . تاریخ طبری: 3 / 477 حوادث سال 36 هجری، قول عایشه: والله لابطلنّ بدم عثمان.
[57] . صحیح مسلم: 1 / 1941، حدیث 2494، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل اهل البدر و فصه خاطب بن ابی بلتعه.
[58] . انساب الاشراف، بلاذری: 6 / 169، امر ابی ذر.
[59] . الکامل فی التاریخ: ابن اثیر: 3 / 357، حوادث سال 38 هجری، ذکر قتل محمد بن ابی بکر.
[60] . صحیح بخاری: 4 / 361، حدیث 897 ، کتاب الصلح، باب ما جاء فی الاصلاح بین الناس.
[61] . صحیح بخاری: 5 / 290 حدیث 812 ، کتاب المغازی، وفد بنی تمیم.
شورای غدیرخم پیامبر دست علی را بالا بردو فرمود من کنتو مولاء فهذا علی مولاء دست علی را پیامبر بالا برد هر شورایی بدون حظور امام علی و پیامبر باطل و شورای شیطان است

بسم اللهّ  الرّحمن الرّحیم

الحمدللهّ  ربِّ العالمین و صلَّ اللّه  علی محمَّد و آله الطاهرین

سلام به دوستان خوب و حقیقت طلب خودم

در این پست مطلبی را برایتان از حقیقت توحید جماعت عمریه نوشته‌ام تا بدانیم مشرک واقعی کیست و شرک چیست .

در مورد خداوند متعال عقیده ما شیعیان همان است که ائمه معصومین(ع) می‌فرمایند یعنی اصولاً در هر موردی هر چه ایشان بفرمایند برای ما حجت است .

خوب در مورد عبادت توحیدی این حدیث را ببینید خیلی زیباست:

أبی‌الحسن علی بن موسى الرضا (ع) قَالَ : أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِیدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِیدِهِ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ بِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَیْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوف‏

امام رضا (ع) می‌فرمایند : اول عبادت یعنی مقدمه عبادت شناخت خداست و اصل شناخت خدا همان توحید یعنی یگانگی خداست و ساختار و نظام توحید یعنی نفی تمام صفات از وجود خداوند متعال چرا که عقل شهادت می‌دهد بر اینکه هر صفت و موصوفی مخلوق هست و هر مخلوقی خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف !

خوب این بخشی از عقیده ماست که هیچ صفتی (از صفتهای مخلوقات) را برای خدا قبول نداریم و آنرا شرک می‌دانیم ولی بشنوید از جماعت عمریه !!!

خدای جماعت عمریه نوجوان بدون ریش و مو فرفری است !

ابویعلى از ابن عباس نقل كرده كه پیامبر گرامى(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

خداوند را به صورت نوجوانى دیدم كه هنوز موى صورتش در نیامده، سرش پرمو، پیچ پیچ (فرفرى) و داراى زیور آلات سرخ بود.

رأیت ربّی عزّ و جلّ، شابّ أمرد جعد قطط، علیه حلیة حمراء.

ابویعلى در كتاب دیگرش گفته: ابوزرعه دمشقى این روایت را صحیح شمرده ...

و أحمد بن حنبل گفته: این حدیث را بزرگان از صحابه روایت كرده‌اند و هر كس در صحت این روایت شك نماید او جهنمى و شهادت او پذیرفته نیست، سلام نباید به او داد و به هنگام مریضى از وى نباید عیادت كرد.

طبقات الحنابله، ج3، ص81، ج 82، ط ج مكتبه العبیكان، مكه المكرمه ج جامعة أم القرى، إبطال التأویلات لأبی یعلى، ج1، ص141، ط1 ج مكتبة دار الإمام الذهبی الكویت، 1410 هـ.،  إبطال التأویلات، ج1، ص145

حالا خودتان قضاوت کنید !

 

حضرت زهرا در بستر بيماري

حضرت زهرا(س) بيمار شد. اولين کسي که به عيادت آن حضرت آمد اُمّ سَلَمه بود. گفت: اي دختر رسول خدا، شب را چگونه صبح کردي؟ فرمود:

 

حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبب از دنيا رفتن پيامبر و ستمگري به وصي پيامبر، حجاب علي را هتک کردند [کنايه است از جسارت به حضرت زهرا(س)]؛ همان که امامتش را غصب کردند، بر خلاف آنچه که خدا در قرآن نازل کرده و پيامبر در سنّت خود بيان فرموده بود. سبب اين کار کينه هايي بود که از بدر (از علي) به دل داشتند و انتقام و طلب خون هايي که در اُحد ريخته بود. اين منافقان دشمني علي را در دل هايشان پنهان داشتندو آن گاه که خلافت را گرفتند و به هدف رسيدند، يکباره، ابر اهلِ شقاق بر ما باريدن گرفت و بلا بر ما فرو ريخت. بند کمان ايمان از سينه هاي آنان بُريد و آنچه دل هايشان مي خواست، به سبب غرور دنيا به ما آزار کردند. اينها همه به جهت آن بود که علي پدران آنان را در نبردهاي سخت و در منازل شهادت کشته بود .

·       شوق حضرت زهرا به شنيدن صداي اذانِ بلال

 

·       عيادت زنان مهاجر و انصار از حضرت زهرا

 

·       عيادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا

 

·       وصيت حضرت زهرا و دفنِ شبانه آن حضرت

 

·       وضع مدينه پس از شهادت حضرت زهرا و تحقق پيشگويي هاي آن حضرت

 

·       بيعت اميرالمؤمنين پس از شهادت حضرت زهرا و دليل آن

شوق حضرت زهرا به شنيدن صداي اذانِ بلال

 

از هنگامي که پيامبر(ص) رحلت کرد بلال نيز خاموشي گزيد و لب به اذان نگشود. روزي حضرت زهرا(س) شوق شنيدن صداي اذان مُؤَذّنِ پدر را کرد. چون اين خبر به بلال رسيد، واذان گفت. حضرت زهرا(س)، در اثر شنيدن صداي اذان بلال، به ياد پدر و روزگار حيات وي افتاد پس ناله اي کرد و به روي زمين افتاد و بيهوش شد. مردم گفتند: بلال، بس کن که دختر پيامبر از دنيا رفت. پنداشتند که حضرت فاطمه(س) از دنيا رفته است. بلال اذان را قطع کرد. وقتي زهرا(س) به هوش آمد از او خواست تا اذان را تمام کند قبول نکرد و گفت: مي ترسم بر شما، از آنچه هنگام شنيدن صداي اذان من بر سر خود مي آوريد. پس آن حضرت، بلال را از اذان گفتن معاف داشت

عيادت زنان مهاجر و انصار از حضرت زهرا

 

آن گاه که حضرت زهرا(س) به بيماري منجر به وفاتش دچار شد، زنان مهاجران و انصار به عيادت وي رفتند و به او گفتند: اي دخترِ پيامبر، با اين بيماري در چه حال هستي؟ حضرت زهرا(س) حمد و ثناي خدا را بجا آورد و صلوات بر پدرش فرستاد، سپس فرمود:

 

من از دنياي شما سير شده ام؛ از مردان شما کراهت دارم و به دورشان افکنده ام، پس از آنکه آزمايششان کردم.   زشت باد کندي آنها، شکستگي شمشيرشان، سستي نيزه هايشان و تباهي رأيشان. طناب گناهشان را بر گردنشان انداختم و ننگِ کارشان را بر خودشان افکندم

 

دور باد قوم ستمگر و بريده باد گوش و دماغشان! واي بر ايشان، جانشيني پيامبر را از جايگاهش کندند و از پايگاه رسالت دورش کردند؛ از کوههاي بلند و استوار خاندان پيامبر، از جايگاه پيامبري و از محلّ نزول وحي، از آنان که به امر دنيا و دين عارف اند. همانا اين زياني آشکار است

 

مگر چه ايرادي به ابوالحسن داشتند؟! آري، خوش نداشتند از علي برندگي شمشيرش را، سخت لگد کوب کردنشان را، به سخت کيفر دادن در کارهايش را، و سخت گيري اش را در راه خدا.

 

اينها باعث دشمني آنان با علي شد. اگر دوري نمي کردند از بند ريسماني که پيامبر به او سپرده بود، آنان را به نرمي مي راند [يعني حکومتي ملايم مي داشت]، چنان که بيني شترِ حکومت مجروح نمي شد و سوارش به شدّت تکان نمي خورد.

 

[يعني در همه حال در راحتي بودند.] و آنان را به آبشخوري گوارا وارد مي کرد که آب از دو سوي آن لبريز بود، و درهاي برکات زمين و آسمان بر آنان باز مي شد. [امّا، حال که چنين نشد] خداوند آنان را به آنچه کرده اند مؤاخذه و عِقاب خواهد کرد

پس، پيش بيا و بشنو. اگر زنده بماني، روزگار کارهاي عجيب به تو نشان مي دهد. اگر تعجب کننده اي، از اين پيشامد تعجّب کن. به چه تکيه گاهي تکيه کردند [به ابوبکر] به چه ريسماني دست انداختند! به جاي سرِ حيوان به دم آن چسبيدند [اين مَثَلي عربي است]. بريده باد بيني آن گروهي که گمان مي برند کاري درست کرده اند. هان، ايشان اند فساد کاران، لکن نمي دانند

 

آيا کسي که به سوي حق هدايت مي کند سزاوار پيروي و تبعيت است يا آن کس که نمي تواند هدايت کند مگر آنکه اول خود هدايت شود؟ پس شما را چه مي شود، چگونه حکم مي کنيد؟ قسم به خدا، اين کار شما آبستن فتنه و فساد شد؛ کمي صبر کنيد تا نتيجه دهد. در اين کاسه شير، شما خون خواهيد دوشيد؛ آنجاست که بازماندگان مي فهمند که گذشتگان چه کردند

 

آماده فتنه ها باشيد. مژده باد شما را به شمشير کشيده و هرج و مرجي که همه را فرا گيرد و استبدادي از ستمگران که آنچه را داريد از شما خواهند گرفت. آنچه کشتيد، آيندگان [يعني فرزندانتان] درو مي کنند. [حضرت اشاره دارد به آنچه که بعد از آن براي انصار پيش مي آيد.] پس، حسرت و اندوه بر شما باد. به کدامين سو هستيد؟ راه حقّ و رحمت خدا بر شما گم شده است. آيا ما شما را وادار کنيم به رحمت خدا، حال آن که خود از آن کراهت داريد؟

 

آنچه حضرت زهرا (س) در اينجا پشگوئي فرموده در وقعه حرّه زمان حکومت يزيد واقع شد

 

زنان مهاجر و انصار آنچه را که حضرت زهرا(س) شنيده بودند براي شوهران خود باز گفتند. پس دسته اي از بزرگان مهاجر و انصار، به عنوان عذر خواهي، به نزد آن حضرت آمدند و گفتند: اي سرور زنان، اگر ابوالحسن پيش از آن که با ما بيعت و پيمان خود را با ابوبکر استوار کنيم اين نکته را به ما گوشزد مي کرد، هرگز ما او را رها نمي کرديم و به ديگري روي نمي آورديم. حضرت زهرا(س) فرمود:

اِلَيکم عَنّي، فَلا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذيرِکم وَ لا اَمْرَ بَعْد تَقْصيرِکم. يعني: دور شويد از من، که ديگر، بعد از عذر خواهي هاي غير صادقانه، عذري باقي نمانده است و بعد از اين تقصير [و گناه] شما، امري وجود ندارد.(يعني بعد از آنکه کوتاهي کرديد و علي(ع) را خانه نشين نموديد و به اهل بيت پيامبر(ص) جسارت روا داشتيد و مأمور ابوبکر، به اتّکاي بيعت شما، براي سوزندان خانه دختر رسول خدا آتش آورد و... ديگر کار از کار گذشته است و عذري پذيرفته نيست و دوره ظلم و تباهي آغاز گشته است.)

عيادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا

وقتي حال حضرت زهرا(س) رو به وخامت گذارد و بيماري اش شدّت گرفت، ابوبکر و عمر خواستند که سابقه خوبي براي خود درست کنند و بگويند که به ديدن زهرا(س) رفتيم و، در آخر، با هم صلح کرديم و حضرت از ما گذشت. لذا حضرت امير(ع) تقاضا کردند که براي آن دو از حضرت زهرا(س) اجازه بگيرد تا بيايند به احوالپرسي وي.

 

حضرت زهرا(س) ميل نداشت. حضرت امير(ع) اصرار کرد. زهرا(س) فرمود: خانه، خانه شماست و بانوي [خانه] هم، بانوي شماست  ابوبکر و عمر آمدند. حضرت زهرا(س) روي به ديوار و پشت به آنها کرد. گفتند: آمده ايم که رضاي شما را حاصل کنيم، حضرت(س) فرمود: من با شما حرف نمي زنم مگر که قول بدهيد که آنچه را که مي گويم، اگر راست است، به راستي آن شهادت بدهيد. قبول کردند. حضرت زهرا(س) فرمود: يادتان مي آيد که پيامبر(ص) فرمود: رضاي فاطمه، رضاي خداوند است، و خداوند به سبب غضب فاطمه، غضب مي فرمايد؟گفتند: بلي، حضرت(س) فرمود: خدايا، شاهد باش که من بر اين دو نفر غضبناکم! و از اين دو راضي نيستم . ظالم مقصر

ابوبکر، چون هميشه، تظاهر به گريستن کرد. عمر او را سرزنش کرد و سپس برخاستند و رفتند. اين آخرين کاري بود که آن دو انجام دادند

 به ریاضی قرآن ظالم 971-430 مقصر = 541 ابوبکر عمر541 اهله شر541 فتنه ها 541

وصيت حضرت زهرا و دفنِ شبانه آن حضرت

 

حضرت زهرا(س) فرمود: وصيت مي کنم که ابوبکر و عمر بر من نماز نخوانند و بر جنازه من حاضر نشوند، و جنازه من شبانه دفن شود[1] .

حضرت علي(ع) به وصيت حضرت زهرا(س) عمل کرد[2]  و او را در خانه خودش دفن کرد[3] .

سپس در بقيع چند صورت قبر ساخت و بر آنها آب پاشيد تا مانند قبر تازه به نظر آيند[4] ، مرحوم ثقه الاسلام کليني مي نويسد: - چون فاطمه (س) در گذشت، اميرالمؤمنين (ع) او را پنهان به خاک سپرد و آثار قبر او را از ميان برد. سپس رو به مزارِ پيغمبر (ص) کرد و گفت: اي پيامبر خدا، از من و از دخترت، که به ديدن تو آمده و در کنار تو به زير خاک خفته است، بر تو درود باد... مرگِ زهرا ضربتي بود که دلم را خسته و اندوهم را پيوسته کرد، و چه زود جمع ما را به پريشاني کشاند. شکايت خود را به خدا مي برم و دخترت را به تو مي سپارم. به زودي به تو خواهد گفت که امّتت، پس از تو، با وي چه ستم ها کردند. آنچه خواهي از او بجو و هر چه خواهي بدو بگو، تا سرّ دل بر تو بگشايد و خوني که خورده است بيرون آيد و خدا، که بهترين داور است، ميانِ او و ستمکاران داوري نمايد... خدا گواه است که دخترت پنهاني به خاک مي رود. هنوز روزي چند از مرگ تو نگذشته و نام تو از زبان ها نرفته که حقّ او را بردند و ميراثِ او را خوردند. دردِ دل را با تو در ميان مي گذارم و دل را به ياد تو خوش مي دارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه[5] .

صبح که شد، اهل مدينه با خبر شدند که دختر پيامبر را شبانه دفن کرده اند. گمان کردند که قبر حضرت زهرا(س) در بقيع است.

[عمر و يارانش] آمدند و گفتند: زنها را مي آوريم و اين قبرها را مي شکافيم تا ببينيم جسدِ زهرا در کجاست، و بر آن نماز مي خوانيم. حضرت امير(ع)، غضبناک، به بقيع آمد و فرمود: چنانچه کسي از شما به اين قبرها دست بزند، زمين را از خونش رنگين مي کنم. آنان نيز، چون حضرت علي(ع) را در آن حال ديدند، آنجا را ترک کردند[6] .

اَصبَغ بن نُباتَه، از اميرالمؤمنين سؤال کرد که چرا شبانگاه حضرت زهرا(س) را به خاک سپردند؟ حضرت علي(ع) فرمود:

انّها کانَتْ ساخِطَه عَلي قَومٍ کرهَتْ حُضورَهم جنازَتَها وَ حَرامٌ عَلي مَنْ يتَولاّهُمْ اَنْ يصلِّي عَلي اَحَدٍ مِنْ وُلْدِها[7] .

چون حضرت زهرا(س) از آن قوم خشمگين بود، حضور آنان را بر جنازه اش خوش نداشت؛ و هر کس که از آن قوم پيروي کند، حرام است که بر کسي از فرزندان زهرا(س) نماز بگزارد.

آري، پنهان داشتن قبر دختر پيامبر(ص) ناخشنودي او را از کساني چند نشان مي دهد و پيداست که او مي خواسته است، با اين کار، ديگران نيز از اين ناخشنودي آگاه شوند.

1-   بحارالانوار ج 43 ص 159.182.183

2-   صحیح بخاری ج5 ص 77

3-   مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 362

4-   بحارالانوار ج 43 ص.183

5-   اصول کافی ج 1 ص 459.458

6-    بحارالانوار ج 43 ص.172.171

7-   بحارالانوار ج 43 ص.183

وضع مدينه پس از شهادت حضرت زهرا و تحقق پيشگويي هاي آن حضرت

بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، دستگاه خلافت، براي مقابله با آنان که در خارج از مدينه باابوبکر بيعت نکرده بودند و گروهي از ايشان نيز از قبايل مرتّد بودند، سپاهياني فرستاد. در آن لشکرکشيهايي کسي از انصار را سرکرده سپاه قرار ندادند و دستگاه حکومت، يکسره، قريشي شد قريش را در همه چيز بر غير قريش مقدّم مي داشتند. در شهرهايي که فتح کردند، اُمراي لشکر و واليان شهرها را همه از قريش گماشتند .

 

بدين سبب، انصار فقير شدند و عقب افتادند تاجايي که نان شب نداشتند. اينکه در سيره حضرت سجّاد(ع) و حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) مي خوانيم که شبانه به در خانه فقراي مدينه مي رفتند و به آنان نان و پول مي رساندند، آن فقرا فرزندان همان انصار بودند.

 

مُعَلَّي بن خُنَيس يکي از اصحاب امام صادق(ع) مي گويد: امام را ديدم که در شب تاريک از خانه بيرون آمد و بر دوش خود باري داشت. گفتم: اي پسر رسول خدا، اجازه دهيد به شما کمک کنم. فرمود: اين بار را بايد خود بردارم. و به راه افتاد. من هم به دنبال آن حضرت رفتم. چيزي از آن بار بر زمين افتاد.

 

حضرت خم شد و گفت: خدايا اين را به دستم برسان. آن را پيدا کرد و در توبره اي که بر دوشش بود انداخت و به سقيفه بني ساعده  رفت و بالاي سر هر يک از آنان که خوابيده بودند دو قرصه نان گذاشت. وقتي که باز مي گشت، مُعَلَّي بن خُنَيس از آن حضرت پرسيد: اي پسر رسول خدا، آيا اينان حقّ (امامت) را مي شناسند؟ فرمود: اگر اينان حق رإ مي دانستند، ما نمک سائيده خانه مان را هم با آنان قسمت مي کرديم؛ نه، اينها حق را نمي شناسند .

 

حضرت سجاد(ع) نيز غذا به درِ خانه ها مي برد. اهل آن خانه ها در کنارِ درِ خانه هايشان در انتظار آن کس که شب به آنجا مي آمد مي ايستادند و غذا را از وي مي گرفتند. در وقتِ غسل دادن پيکر آن حضرت، ديدند که پشت وي پينه بسته است. از حضرت باقر(ع) علّت را پرسيدند. فرمود: از بارهايي است که شبها بر دوش مي کشيد[5]  چون حضرت سجّاد(ع) وفات کرد کمک هايي که شبانه به مردم مي شد قطع گرديد. در آن هنگام بود که دريافتند آن کسي که به درِ خانه هايشان غذا مي آورد حضرت سجاد(ع) بوده است

تمام اين فقرا از انصار بودند. امّا قريش، صاحبان ثروت و جاه و کنيزان و در عيش و طرب بودند. عبدالرّحمن بن عوف وقتي که مُرد (در زمان عثمان) طلاهايش را آوردند تا عثمان در ميان وارثان او قسمت کند. آنقدر طلا در مجلس خلافت به روي هم انباشته شد که فاصله بين دو طرف مجلس را پُر کرد و دو طرف مجلس همديگر را نمي ديدند!.

اينها از مواردي بود که حضرت زهرا(س) به زنان انصار پيشگويي فرمود که کارشان به اينجا مي رسد. کارشان به بالاتر از آن هم رسيد. وقتي که لشکر يزيد در وقعَه حَرَّه آمدند به مدينه و قتل عام کردند، يزيد دستور داده بود که لشکريان، سه روز، آنچه مي خواهند بکنند

انصار را قتل عام کردند، به طوري که در مسجد پيامبر(ص) خون به راه افتادند؛ آنچه در خانه هابود به يغما بردند؛ هزار دختر بي شوهر بعد از اين واقعه باردار شدند

بيعت اميرالمؤمنين پس از شهادت حضرت زهرا و دليل آن

بيعتِ صحيح آن است که از سرِ اختيار و با رضايت باشد، والاّ بيعت نيست و تنها دست به دست ماليدني است و، به عبارتي، بيعتي است ظاهري. همچنان که اگر خريد و فروش بر مبناي اختيار و رضايت فروشنده انجام شود،بيعتحقّق مي يابد، والاّ ظلم و غصب است. لذا بيعت اميرالمؤمنين (ع) نيز، که پس از شش ماه از سر اکراه و فقط به جهت حفظ اسلام و بدون هيچ رضايتي انجام گرفت، تنها بيعتي ظاهري و دست به دست ماليدني بود و بس. اين روايت هم که ائمّه (ع) فرموده اندهيچ يک از ما نيست مگر که بيعت طاغيي در گردن اوست، مگر امام زمان (عج)نيز به همين معناست؛ يعني حقيقتاً بيعتي انجام نشده، تنها بيعتي ظاهري و دست به دست زدني انجام گرفته است و بس.

 

در صحيح بخاري، حديثي را زُهْري از عايشه نقل مي کند که در آن از ماجراي بين فاطمه(س) و ابوبکر درباره ميراث رسول خدا(ص) سخن رفته است و عايشه در پايان آن مي گويد: فاطمه از ابوبکر روي بگردانيد و تا زنده بود با او سخن نگفت. او شش ماه پس از وفات رسول خدا(ص) زنده بود و چون از دنيا رفت، همسرش علي(ع) بر او نماز خواند و به خاکش سپرد و ابوبکر را خبر نکرد. فاطمه(س) مايه افتخار و احترام علي(ع) بود. تا فاطمه(س) زنده بود، علي(ع) در ميان مردم احترام داشت و چون از دنيا رفت، مردم از او رويگردان شدند.

دراينجاکسي از زُهْري پرسيد: علي درا ين شش ماه با ابوبکر بيعت نکرد؟

زهري گفت: نه او، نه هيچ يک از افراد بني هاشم؛ مگر هنگامي که علي(ع) با ابوبکر بيعت کرد.[1] .

در خارج از مدينه گروهي با بيعت باابوبکر مخالف بودند. يک دسته، وقتي خبر وفات پيامبر(ص) را شنيدند، از اسلام بيرون شدند که آنان را در تاريخ مُرتَدّين مي خوانند. مهمترين آنها، مُسَيلَمَه در يمامَه بود که ادّعاي پيامبري مي کرد. در نزديک يمن چهل هزار نفر آماده حمله به مدينه شدند، که اگر مي آمدند، مدينه را نابود مي کردند. يعني مسأله عظيم تر از جنگ خندق بود. زيرا در خندق ده هزار نفر آماده بودند، ولي اينها چهل هزار نفر بودند؛ اگر حمله مي آوردند و مدينه را فتح مي کردند، از اسلام هيچ اثري باقي نمي ماند، حتي قبر پيامبر(ص) را هم ويران مي کردند. لذا عثمان آمد به خدمت حضرت امير(ع) و عرض کرد: اي پسر عمو، تا وقتي که تو بيعت نکني، کسي به جنگ با اين دشمنان بيرون نخواهد شد و... آنقدر از اين مطالب زمزمه کرد تا آن حضرت(ع) را به نزد ابوبکر برد و علي(ع) با او بيعت کرد. پس از بيعت علي(ع) با ابوبکر، مسلمانان خوشحال شدند و کمر به جنگ با مُرتَدّين بستند و از هر سو، سپاه به حرکت در آمد. [2] .

در نهج البلاغه[3]  نيز آمده است که آن حضرت فرمود:

فَاَمْسَکتُ يدي َ حَتّي رَأيتُ راجِعَه النّاس قد رَجَعَتْ عَنِ الاِسلامِ يدعُونَ اِلي مَحْقِ دينِ محمّدٍ(ص) فخَشِيتُ اِنْ لَمْ اَنْصُرِ الاِسلامَ وَ اَهلَهُ اَنْ اَري فيه ثَلْماً أوَ هَدْماً تَکونُ المَصيبه بِهِ عَلَيَّ اَعظَمَ مِنْ فَوتِ وِلايتکم   الَّتي إنَّما هِي متَاعُ أَيامٍ قَلائِلَ يزُولُ مَنْها ماکانَ کما يزُولُ السَّرابُ أوَکما يتَقشَّعُ السّحَابُ، فنَهَضْتُ في تِلک الأحداثِ، حَتّي زاغَ الباطِلُ وَ زَهَقَ وَاطمأنّ الدِّينُ وَتَنَهْنَهَ

 

پس دست نگه داشتم بيعت نکردم، در حالي که يقين داشتم که، همانا در ميان مردم، من به مقام محمّد (ص) سزاوار ترم از کساني که حکومت را بعد از او به دست گرفتند. پس در اين حال درنگ کردم تا آن زمان که خدا بخواهد. تا که ديدم گروهي از مردمي که مرتدّ شده اند و از اسلام برگشته اند، دعوت به نابودي دين خدا و آيين پيامبر (ص) مي کنند. پس ترسيدم که اگر اسلام و مسلمانان را ياري نکنم، در اسلام رخنه و ويرانيي ببينم که مصائب حاصل از اين دو، بسيار عظيم تر باشد بر من تا از دست دادن سرپرستي و حکومت بر کارهاي شما: حکومتي که کالايي چند روزه بيش نيست و آنچه از آن حاصل مي شود از ميان مي رود، مانند سراب يا ابري که پراکنده گردد. پس، در اين هنگام، خود با پاي خويش، به نزد ابوبکر رفتم و با او بيعت کردم و در هنگامه اين پيشامدها قيام کردم تا که باطل نابود شد و کلمه اللّه [اسلام]، همچنان که برتر بود، باقي ماند، هر چند که کافران ناخوشدل باشند.

1-   صحیح مسلم ج 1 ص 72

2-   انساب الاشراف بلاذری ج 1 ص 578

3-   شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید کتاب الرسائل رسائل 62 ص 130

 



گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در سه شنبه 3 اسفند 1396برچسب:,ساعت 11:55 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |




حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار
مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند
مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب
مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی
شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385
با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب
سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196
گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست
گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385
دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است
به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53
مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه
انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385
بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست
مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202
امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا
علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19
قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه
دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود
پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع